علوم تجربی
اموزشی تفریحی
راشیتیسم یا نرمی استخوان چیست؟![]() راشیتیسم یا نرمی استخوان یک بیماری استخوانی در بچه ها است که موجب ضعیف شدن استخوان، پاهای پرانتزی و تغییر شکل در اندام ها می شود. در این بیماران به دلایلی کلسیم، فسفر یا ویتامین دی به اندازه ی کافی در اختیار تولید استخوان قرار نمی گیرد.
افراد زیر بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به نرمی استخوان هستند:
|
پدیده شفق قطبی در گرینلند |
پیش از همه، دانشمندان موفق شدند بلندی را که سرخیهای قطبی پدیدار میدارند، تعیین کنند. به این منظور از یک تابانی از دو نقطه به فاصله چند ده کیلومتر از یکدیگر عکس گرفتند. به کمک چنین عکسهایی ثابت کردند که سرخیهای قطبی در بلندی ۸۰ تا ۱۰۰ کیلومتری بالای زمین (بیشتر اوقات در بلندی ۱۰۰ کیلومتر) پدیدار میشوند. به این ترتیب دریافتند که سرخیهای قطبی تابانی گازهای رقیق موجود در هوای زمین هستند، که تا اندازهای به تابانی در لامپهای تخلیه گاز همانند میباشند. شفقهای قطبی یکی از طبیعیترین و زیباترین پدیدههای جو زمین است. پدیده مزبور عبارت از ذرات بارداری هستند که از خورشید به سوی لایههای زیرین جو زمین سرازیر میشوند و روشنیهایی را که کلاً شفقهای قطبی نام دارند پدید میآورند. شفق قطبی یا نورهای قطبی، به بهترین صورت از حدود عرض جغرافیایی دایرهی اقیانوس منجمد شمالی (یا منجمد جنوبی) دیده میشود. نورهای قطبی درست همانند تابشهای رنگی در آسمان هستند. نورهای قطبی در اثر الکترونهایی که در طول خطوط نیروی میدان مغناطیسی زمین حلقه میزنند، به وجود میآیند. این حلقههای الکترونی وارد جو زمین میشوند و باعث میگردند که گازهای رقیقی که در ارتفاعات بالای جو قرار دارند، همانند نور لامپ فلورسنت بدرخشند. این الکترونها عمدتاً از خورشید میرسند و تعداد آنها بستگی به فعالیت خود خورشید دارد. وقتی که سطح خورشید خیلی فعال باشد، ما نورهای قطبی بیشتری را مشاهده میکنیم تا زمانی که خورشید آرامتر است. نور قطبی میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. بعضی وقتها شبیه به پردهی آویزان، یا نورهای متحرک و یا پرتوهای نور است. رنگ آن نیز تغییر میکند ولی بیشتر مواقع دارای سایهی سبز یا صورتی است. شفقها مانند پردههایی عظیم به طول صدها کیلومتر از نورهای رنگی هستند در موارد نادر شفق قطبی ممکن است سراسر آسمان مرئی، از افق تا سمت الراس را بپوشاند
شفق های قطبی معمولا باید فقط در قطب ها اتفاق بیافتند. ولی به ندرت در عرض های جغرافیایی میانی نیز دیده میشوند وقتی که طوفان های مغناطیسی اتفاق می افتند. طوفان های مغناطیسی در دورهٔ تناوب 11 سالهٔ خورشیدی یا 3 سال بعد از این دورهٔ تناوب اتفاق می افتند. در این دورهٔ تناوب 11 ساله که همکنون نیز ما در آن هستیم میزان فعالیت های خورشیدی بالا رفته و با رصد خورشید میتوان میزان بالای این فعالیت ها را دید. انرژی حاصل نیز از طریق باد های خورشیدی تامین میشود.
در مشتری و زحل قطب های مغناطیسی قوی تری وجود دارد و هر دو آنها کمربند تشعشع radiation belt بزرگی دارند. و شفق های قطبی به وضوح توسط تلسکوپ هابل در آنها دیده شده. در اورانوس و نپتون نیز شفق قطبی وجود دارد.
شفق های قطبی در مکانی مانند زمین توسط باد های خورشیدی ایجاد میشود ولی در مشتری اقمار آن به خصوص قمر lo علت وجود این پدیده هستند.
این پدیده همچنین در مریخ و زهره نیز دیده میشود زیرا زهره دارای مغناطیس درونی نیست. شفق قطبی در زهره گاهی اوقات تمام سیاره را نیز می پوشاند. این پدیده در زهره توسط باد های خورشیدی تولید میشود. همچنین در 14 آگوست 2004 در مریخ نیز این پدیده توسط SPICAM به ثبت رسیده است.
اسطرلاب از ابزارهای قدیم نجوم و طالعبینی است. اسطرلاب وسیله بسیار کارآمدی در نجوم رصدی بوده و اکنون بیشتر برای کاربردهای آموزشی بکار میرود.
این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، قبله و زمان طلوع و غروب آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر بهکار میرفتهاست.
در جهان علاوه بر ستارهها مقادیر زیادی گرد و غبار و گاز وجود دارد که ما بین کهکشانها پراکنده گردیده است. یعنی چگالی گاز در فضای بین کهکشانها فقط برابر 20 اتم در هر اینچ مکعب است. سحابیها به علت نور ستارگان مجاور خود قابل رویت هستند. به کمک تلسکوپ به ساختمان و ویژگی آنها میتوان پی برد. بعضی از سحابیها نیز تاریک بوده و مانع عبور نور ستارگانی که در پشت آنها قرار دارند میگردند.
اجرام تقریبا کروی ، جامد و بزرگی هستند که به دور خورشید میگردند. بزرگترین آنها به نام مشتری است که جرمی معادل یک هزارم جرم خورشید را دارد. تا به حال سیستم سیارهای نظیر آن چه به خورشید مربوط است، کشف نگردیده است. سیارات اجرام سماوی نسبتا سرد بوده و انعکاس نور خورشید باعث مرئی شدن آنها میگردد.
سیارههای خرد ، اجرام جامد کوچکی هستند که به دور خورشید میچرخند و تفاوت آنها با سیارات در بزرگی آنها است. بزرگترین این سیارکهای خرد به نام سیرس میباشند، که قطرش برابر با 800 کیلومتر است. قطر اکثر آنها در حدود 3 کیلومتر میباشد. سیارکها نیز توسط انعکاس نور خورشید قابل رویت میباشند و آنها را بدون تلسکوپ نمیتوان دید.
قمرها اغلب از اجتماع و تمرکز دیسکهای غبار و گاز در پیرامون سیارهها درست میشوند. شش سیاره از نه سیاره بزرگ هر کدام یک یا چند قمر دارند که به دور آنها میچرخند. تا به حال 45 قمر در منظومه شمسی کشف کردیده است.
ستارگان دنباله دار اجرام سماوی هستند که گه گاه ظاهر میشوند. هر ستاره دنباله دار از یک مسیر نورانی و دنباله طویلی تشکیل شده است. سر آن ممکن است به بزرگی خود خورشید و دم آن نیز در حدود چندین صد میلیون کیلومتر بوده باشد. هر ستاره دنباله دار با وجود اینکه صدها کیلومتر در ثانیه سرعت دارد برای یک چشم غیر مسطح همچون ما، بی حرکت به نظر می رسد. سرعت آنها را میتوان از تغییر مکانش نسبت به ستارگان زمینه ثابت آسمان تعین کرد.
تا کنون نزدیک به هشتصد ستاره دنباله دار کشف و نامگذاری گردیده است. اکثر ستارههای دنباله دار از یک مدار بستهای در حال حرکت هستند. چنین ستارگان دنباله دار اهمیت زیادی داشته و بعد از یک پریود به نزدیکی زمین آمده و مشاهده شدهاند، که مشهورترین آنها ستاره دنبالهدار هالی است. مدارهای ستارگان دنباله دار دیگر سهمی یا هذلولی است و به احتمال زیاد اینها فقط یک بار در مجاورت زمین ظاهر و رویت گردیده ، دور میزنند و سپس رفته و دیگر به نزدیکی زمین نمیگردند.
اجسام جامد و ریز دیگری به اندازه ته سنجاق هستند، در فضا دیده میشوند. اکثرا گروهی از این شهابها به طرف زمین حرکت کرده و در جو آن به دام میدان مغناطیسی حاکم بر کره زمین میافتد. در اثر برخوردشان در فاصله 150 کیلومتری جو زمین و در اثر اصطکاک آن ، جسم سوخته و غبار آن به طرف زمین سقوط میکنند. نور حاصل شده از این برخورد را به نام شخانه مینامند. در واقع میشود اظهار کرد هر ساله چندین صد تن از غبار شخانه بر سطح زمین مینشینند. معمولا شهابها در فاصله 80 کیلومتری سطح زمین کاملا از بین میروند، ولی بعضی اوقات احتمال دارد که کاملا تحلیل نگردند و بصورت شهاب سنگ به سطح زمین برسند.
![]() |
برخی اجرام غیر ستاره ای از جمله کهکشانها و سحابیها با عناوین رایجی نامیده میشوند، ولی برخی تنها با یک شماره مشخص میشوند. در سال 1774 شارل مسیه (1817 - 1730) فهرستی شامل 45 جرم آسمانی منتشر کرد و طی یک دهه بعد از آن به این تعداد افزود. نام هر یک از اجرام این فهرست متشکل از حرف ام (حرف اول مسیه) و یک عدد بدنبال این حرف است. نام بسیاری دیگر از اجرام آسمانی متشکل از ان. جی.سی و یک عدد است. این طرز نامگذاری در فهرستی که توسط ستاره شناس دانمارکی ، جان لودویک امیل دریر (1926 - 1852) ، منتشر شد، معرفی شده است. این فهرست ، فهرست عمومی نوین نامگذاری شده است.
شهابوارههایی که روی زمین فرود میآیند، شهابسنگ نامیده میشوند. حدود 3.300 شهاب سنگ سالانه روی زمین فرود میآیند که اکثرشان بیش از یک کیلوگرم وزن دارند. بیشتر شهاب سنگها به اقیانوس میافتند، اما هر سال حدود 6 شهاب سنگ بعد از اینکه محل سقوطشان مشاهده شد از روی زمین جمع آوری میشوند. بعضی از آنها هم بطور تصادفی پیدا میشوند. سه نوع عمده شهاب سنگها عبارتند از سنگی (که عمدتا از سنگ تشکیل شده است) ، فلزی (عمدتا از فلز تشکیل شده) و سنگی فلزی (که از سنگ و آهن تشکیل شده است).
زمانی این نظریه رواج داشت که شهاب سنگها حامل تخمهای زندهاند و بنابراین به انتشار زندگی در نقاط مختلف جهان کمک میکنند، امروز دیگر کارشناسان این نظریه را قبول ندارند. با این حال بعضی دانشمندان بر آنند که شهاب سنگها ممکن است دارای نشانه غیر زندهای از موجودهای زندهای باشند که زمانی در نقاط دور دست آن سوی زمین ، زندگی میکردهاند. در شهاب سنگها ترکیبهای آلی یا کربن دار اغلب به صورت مختلطهای بسیار سازمان یافتهای که به یاختهها شباهت دارند، پیدا شده است.
هر چند بعضی دانشمندان معتقدند که این دلیل محکمی مبنی بر وجود حیات دیگری در جهان است، اما این مختلطها را میتوان بوسیله فرضیههای دیگری نیز تبیین کرد. این مختلطها ممکن است در طی مدتی طولانی در فضا ، که معلوم شده است عناصر ترکیب دهندهای چون کربن ، هیدروژن ، ازت و اکسیژن را دارا بوده است تشکیل شده باشد. ممکن است ارگانیسمهای زمینی آنها را آلوده کرده باشند. ممکن است این آلوده کنندهها (مختلطهای یاخته گونه) ضمن عبور شهاب سنگ از جو ما و یا قرار گرفتن شهاب سنگ در زمین وارد آن شده باشند.
![]() |
گودال "بارینگر" در ایالات آریزونا آمریکا که 175 متر عمق دارد حدود 40000 سال پیش تشکیل شده است. |
![]() |
نام رگبار شهابی از صورت فلکی گرفته میشود که شهاب در آن نورفشان میکند. |
نام و تاریخ مشاهده | نیمکره |
نطاقیها (6-1 ژانویه ) | شمالی |
دلویهای اتا (24 آوریل-20 مه) | هر دو |
جوزائیها (16-7 دسامبر) | هر دو |
برساووشیها (23ژوئیه-20اوت) | هر دو |
جباریها (27-16اکتبر) | شمالی |
ثوریها (20 اکتبر-30 نوامبر) | هر دو |
اسدیها (20-15 نوامبر) | هر دو |
گودال | مکان | قطر |
بارینگر | آریزونا | 2/1 کیلومتر (0.7 مایل) |
نیوکبک | کانادا | 4/3 کیلومتر(2.1 مایل) |
چیکسولوب | مکزیک | 180 کیلومتر (112 مایل) |
ولف گریک | استرالیا | 0/88 کیلومتر (0.5 مایل) |
ریس | آلمان | 24 کیلومتر (15 مایل) |
گاسر بلاف | استرالیا | 22 کیلومتر (13.7 مایل) |
لونار | هند | 8/1 کیلومتر (1.1 مایل) |
باتلاق شور پرتوریا | آفریقای جنوبی | 1/1 کیلومتر (0.2 مایل) |
عنصر | درصد وزن |
اکسیژن | 34.6 |
آهن | 25.6 |
سیلیسیم | 17.8 |
منیزیم | 13.9 |
گوگرد | 2 |
کلسیم | 1.6 |
نیکل | 1.4 |
آلومینیوم | 1.4 |
سدیم | 0.7 |
فسفر | 0.16 |
- نحوه عملکرد قلب انسان
هر روز قلب شما در حدود 100000 هزار مرتبه میتپد و به این ترتیب 2000 هزار گالن خون در تمام نقاط بدن توزیع میشود. میتوان گفت که قلب مسئولیت ایجاد جریان خون در حدود 64 کیلومتر رگ های خونی را به عهده دارد تا از این طریق ارگان ها و بافت های بدن را تغذیه شوند.هر نوع آسیب به قلب یا دریچه های آن باعث کاهش قدرت پمپ قلب، افزایش فشار و عملکرد آن برای تامین نیازهای بدن می شود.
برخورد كهكشانها در ابتداي جهان چگونه بود؟ تشكيل كيهان بسيار كم برخوردارتر از تصور دانشمندان بوده است.
تحليلهاي جديد اطلاعات هابل توسط محققي از ANU حاكي از آن است كه برخوردهاي كهكشاني از آنچه كه قبلا تصور مي شد كمتر بوده است.
دكتر آليستر گراهام، منجم مدرسه تحقيقات نجوم و اختر فيزيك با مطالعه ي كهكشانهايي در100 ميليون سال نوري دورتر دريافت كه ميزان برخورد در بين كهكشانهاي بزرگ در حدود يك دهم مقداري است كه تاكنون تصور ميشد.
مدلهاي نظري مختلفي بر اين باورند كه برخوردهاي كمي در مسير تكامل جهان نقش داشتهاند و اين نخستين مدرك رصدي تاييدكننده اين نظريههاست. در واقع نتايج بدست آمده در توافق كامل با بيشتر مدلهاي معمول شكل گيري نردباني ساختار كيهان هستند.
براي ساليان دراز منجمان بر اين باور بودند كه برخورد و تركيب كهكشانها باعث ايجاد كهكشانهاي بزرگترمي شود كه اين نوع كهكشان ها داراي خصوصياتي چون هسته بزرگ مركزي و هاله كوچك اطراف سياهچاله مركزي ميباشند.اين فقدان ستاره در هستهها به علت تشكيل سياهچاله هاي ابرغول از كهكشانهاي كوچكتري است كه در نزديكي هاي هسته كهكشانهاي جديد به آنها مي پيوندند. اما دكتر گراهام نشان داد كه حتي يك برخورد كهكشاني نيزمي تواند باعث لخت شدن سياهچاله مركزي كهكشان شود.
به گزارش ايسنا از سايت نجوم، دكتر گراهام با استفاده از تصويرهاي دوربين سيارهاي ميدان باز شماره 2 هابل، موفق به بررسي كهكشانهايي در 100ميليون سال نوري آن طرفتر شد. هستههاي آنها هنوز عاري از ستاره نشده بودند. اين تصوير منظره بينظيري از توزيع ستارگان درون كهكشانها را در قبل از برخوردهاي بزرگ در اختيار مي گذارد. با در نظر گرفتن ساختار كامل كهكشان، دكتر گراهام، توانست با دقت بيشتري به اندازهگيري هاله نقصاني اطراف هسته كهكشان ها بپردازد.
نتيجه به دست آمده بيانگر اين بود كه جرم ستارگان كاهش يافته هاله مركزي در برخوردها با جرم سياهچاله مركزي كهكشان مادر برابر است.
اگر در يك كهكشان 10 برخورد صورت گرفته باشد در اين صورت ما كاهش جرمي در حدود 10 برابر جرم سياهچاله مركزي را در هاله اطراف كهكشان مشاهده مي كنيم. بسياري از كهكشانها داراي سياهچالههاي مركزي بزرگ هستند و هيچ هالهاي در اطراف اين سياهچالهها وجود ندارد ولي اين بدان معنا نيست كه همه سياهچالهها با بلعيدن ستارگان اطراف خود در درون كهكشان ها تشكيل مي شوند. در عوض ما در حال رصد هسته هاي ويران شدهاي از كهكشان هستيم كه بعد از يكي شدن دو گوي بزرگ كيهاني پرجرم بوجود آمده است.
تابحال كهكشانهاي كوچكي از اين دست در دام كهكشان ما گرفتار شدهاند، اما كهكشان راه شيري هنوز برخوردي بزرگ را تجربه نكرده است. اگر اين اتفاق بيفتد صفحه غبار آلود راه كهكشان كه بصورت نواري مه آلودي در طول شب ديده ميشود در تمام آسمان پخش خواهد شد. چنين عاقبتي در حدود سه ميليارد سال ديگر و در برخورد كهكشان راه شيري با همسايه خود يعني «آندرومدا» اتفاق مي افتد.
مسلما
موجود در سنگها برای مطالعه حیاط و تکامل موجودات گذشته کامل و کافی نیستند. زیرا تعداد زیادی یاختههای موجودات زنده قبل از مدفون شدن و یا بعد از آن تحت تاثیر عوامل مختلف از بین میروند. ترکیبات شیمیایی نیز که بیانگر آثار حیاتی هستند در اثر عوامل مختلف به نحوی تغییر میکند که به راحتی قابل شناخت نمیباشد.
موجودات زنده اولیه از نوع تک یاختهای بودند که از آنها آثار معدودی بر جای مانده است.
از نمونههای فسیلی هستند که به تعداد نسبتا زیاد در رسوبات پرکامبرین بر جای ماندهاند، این فسیلها در مقطع به شکل لایههای چین خورده دیده میشوند. قدیمی ترین آثار استروماتولیتی به سن 3.4 تا 3.5 بیلیون سال در غرب استرالیا گزارش شده است.
آغاز
را به 4600 میلیون سال قبل تخمین میزنند. به علت وسعت
در
آثار و بقایای موجودات کمتر باقی مانده است. در سال 1883 والوچ (Walcoh) به آثار فسیلهای آهکی با ساختمان دایرهای متحدالمرکز که از جلبکهای آهکی یا
به حساب میآیند پی برد که بعدا به استروماتولیت معروف شدند. آثاری از
و باز و پایان مانند لینگوللا (Lingulella) و خاردارانی چون تری براکسیدیوم (Tribrachidium) متعلق به پروتروزوئیک جدید در بعضی نقاط یافت شدهاند.
از نظر زیست چینهای و گسترش و تنوع موجودات زنده ، اکثریت گروههای
در
پسین وجود داشتهاند.
به جز
و
نیز در این دوران ظهور نمودهاند. مهمترین گروههای بیمهرگان از جمله روزنه داران ، اسفنجها،
،
،
،
،
در این دوران میزیستهاند.
بعضی از جانورانی که در تشکیلات کامبرین مشاهده شدهاند، از این جانوران مرجانها را میتوان نام برد، خارپوستان نیز در این دوره ظهور نمودهاند، از نرمتنان وجود دوکفهایها مشکوک است و از
هم جز چند نمونه ساده آثار بیشتری باقی نمانده است. تریلوبیتها
هستند که در اوایل دوران پالئوزوئیک ظاهر شده و در اواخر همین دوران از بین رفتهاند.
گذر بین
و
معمولا بر اساس گراپتولیت و گونههای جدید کنودونتها تعیین شده است. گذر فوقانی این دوره با سیلورین نیز بر پایه فسیلهای گراپتولیتها و کنودونتها استوار است. سه گروه از جانوران در کامبرین ظاهر شدهاند اما تنوع و گسترش آنها مربوط به دوره اردوسین است.
این جانوران عبارتند از : بازوپایان لولادار ، گراپتولیتها و
. فسیل مرجانهای شاخی شکل یا مرجانهای چیندار و مرجانهای تابولاتا و استروماتوپروئیدها از سازندگان ریفهای مرجانی این دوره بشمار میروند.
کرینوئیدها
،
بریوئیدها
و
بریوزوئرها
نیز در این دوره ظهور نموده و گسترش یافتهاند. فسیل ماهیهای زردهدار که از نخستین
بودهاند در رسوبات متعلق به اردوسین دیده شدهاند.
گذر از این دوران با فسیل گراپتولیتی به نام گلیپتوگراپتوس مشخص شده است. علاوه بر گراپتولتها ،
،
و کنودونتها نیز در این دوره گسترش و توسعه فراوان داشتهاند. تعدادی از
در این دوره میزیستهاند. ظهور ماهیهای حقیقی و همچنین ماهیهای زرهدار نیز متعلق به این دوره بوده است. نخستین جانوران خشکی هم در
دیده شدهاند.
در این دوره باعث افزایش مرجانهای روگوزا و تابولاتا که گاهی تا چندین متر بالاتر از سطح دریاوبه وسعت چند کیلومتر دیده میشوند گردید. بیمهرگان از جمله بازوپایان و
در این دوره فراوان بودهاند. از براکیوپودها اسپریفریده ، رینکونلیده و استروفومنیده تنوع زیادی داشتهاند.
در اوائل این دوره
که نرمتنان با
پیچیده بودند به جای ناتیلوئیدها که صدف مستقیم داشتند فراوان شدند. گرچه
به نام دوره ماهیها مشهور شده است ولی تعداد گونهها در این دوره بیشتر از دورههای بعد نبوده است. اولین حشره در دونین ظهور مییابد.
از بین رفتند و تریلوبیتها رو به کاهش گذاردند.
براکیوپودها ، کرینوئیدها و بریوزوئوها از فسیلهای مهم این دوره به شمار میروند. بعضی از موجودات از جمله مرجانهای تابولاتا و استروماتوپوروئیدها که دورههای قبلی قسمت مهمی از ردیفهای مرجانی را تشکیل میدادهاند در
ناپدید شدند.
تریلوبیتها تقریبا در این دوره از بین رفتهاند. در
آثاری از
مشهور است. بطور کلی مهرهداران پرمین با کربونیفر اختلاف زیادی نداشتهاند.
بعضی از بیمهرگان تریاس مرجانهای چهار تیغهای بودهاندکه تا اواسط
زندگی کرده و بعد از بین رفتهاند. در دوره تریاس خزندگان تنوع و گسترش زیاد داشتهاند. علاوه بر خزندگان خشکی ، خزندگانی هم در دریاها و کنار مردابها بسر میبردهاند. ظهور اولین
با
کامل و اولین پستاندار مربوط به این دوره است.
اولین
در
ظهور نمودهاند. نخستین
شبیه به انواع امروزی در این دوره ظهور نموده است. گسترش
در این دوره زیاد است.
علاوه بر مهرهداران قبلی در اواخر دوران میانه زیستی
کوچکی به ظهور میرسند. در اواخر
دایناسورها از بین میروند.
دورانی است که پرندگان در هوا و پستانداران در روی زمین تنوع و گسترش یافتند و زمین خود را برای فرمانروایی انسان آماده کرد. در اواخر کرتاسه داینوسورها ،
،
و خزندگان دریایی به کلی نابود شدند. فقط گروههایی از نرمتنان،
و گونههای دیگر که شبیه نمونههای عهد حاضرند باقی ماندند.
پستانداران که در ابتدای این دوره دارای جثهای کوچک بودند کامل و گسترش یافتند و به وضع کنونی در آمدند.
در این دوران ظهور و تکامل یافتند.
،
و
در
حضور یافتهاند. فسیل خفاشها را نیز مربوط به ائوسن دانستهاند. در
جانوران سمدار ظهور یافتند.
تعداد نهنگها در این دوره افزایش یافت. جانوران خشکی از قبیل
،
،
،
،
افزایش قابل ملاحظهای یافتند. از مهمترین گونههایی که در این دوره ظهور یافتند میتوان گونههای جدید میمونها را نام برد. در طول عمر
تکامل مهرهدارن و پستانداران و افزایش گونههای دیگر جانوری مثل
،
،
،
،
،
اتفاق افتاده است.
در
صورت گرفته است. دوره کواترنری با توسعه
،
و دیگر پستانداران امروزی مشخص میگردد و بالاخره از موجودات خشکی نواحی سرد میتوان
را نام برد. بسیارخوب
با وجود آنکه فراوان میباشند، غالبا کوچک بوده و میان جانوران موجود نقش کوچکی دارند. در
که به دوره خزندگان مشهور است (تریاسیک تا کرتاسه بالایی) خزندگان مهرهداران مسلط بوده و بخش بیشتر محلهای زیست را اشغال کرده بودند. بطوری که در نیمه صحراها و سرزمینهای مرتفع خشک در
و
و
انتشار داشتند. این جانوران کوچک و بزرگ بوده و درازا و وزن بعضی از آنها از فیل خیلی تجاوز میکرده است و از لحاظ ساختمان و عادات نیز تفاوتهای بزرگی میان آنها وجود داشته است.
![]() |
بسیاری از آنها در مقایسه با
شکل خاصی داشتهاند در حالی که دیگران دارای ظاهر جالب و حرکات زیبایی بودهاند. ابتداییترین خزندگان آنقدر به
شباهت داشتند که شناسایی این دو گروه از یکدیگر دشوار است. با این حال برای پیدا نمودن اصل و منشا خزندگان دلیل و شاهد باارزشی هستند. تعدادی آثار و بقایای سنگواره که قطعا خزنده میباشند در رسوبات پنسیلوانیا یافت شده است. خزندگان در زمان
رو به ازدیاد نهادند و از لحاظ ساختمان راه زندگی شاخههای فراوانی پیدا کردند.
خزندگان در انتهای آن دوره به مقیاس وسیعی جانشین دوزیستان شدند و در انتهای زمان تریاس قسمت بزرگ دستههای خزندگان پدیدار گشتند و در زمان ژوراسیک و کرتاسه گونهها و تعداد خزندگان به اوج خود رسید و از لحاظ شکل و راه زندگی نیز گوناگونی بسیار بوجود آمد. سپس در آخر
بیشتر ذخیرههای خزندگان از میان رفتند. فقط 4 گروه آنها تا به امروز باقی ماندند و خزندگان بعدی اصل و منشا
را تشکیل دادند.
مهمترین پیشرفت تکامل خزندگان سازش و سازگاری آنها با زندگی خاکی و بیرون از آب بوده است. بوجود آمدن پوست خشک و شاخی که از بین رفتن آب بدن جلوگیری میکند و تولید تخمهایی که قادر به تکامل جنین در روی زمین هستند در این سازگاری نقش برجستهای داشته است.
خزندگان کوچک اولیه بدن و دم دراز و 4 اندام کوتاه و 5 انگشت داشتند. به جز شکل عمومی ویژگیهای کلی دیگر عبارتند از:
![]() |
درازای
برانتوزروس
و
براکیوزروس
به ترتیب 22.5 و 24 متر و دیپلودوکوس تا 27.5 متر بوده و اینها بزرگترین جانورانی هستند که تاکنون شناخته شدهاند. وزن تخمینی آنها 25 تا 35 تن بوده و روزانه بیش از 250 کیلوگرم غذا میخوردند.
استگوزروس
یک رشته صفحات استخوانی بسیار بزرگی در درازای یک خط برجسته پشت داشته است که از گردن تا انتهای دم امتداد مییافت. در تری سراتوپس جمجمهای وجود داشته که از لحاظ اندازه و وزن بجز والان کنونی در جانوران دیگر به ندرت دیده میشد.
بخشهای قابل ذکر
عبارت بودند از یک نوک (منقار) تیز و بران در آرواره بالا یک شاخ کوتاه و کلفت روی بینی و یک جفت شاخ دراز و نوک تیز و متوجه به پیش در قله سر. بسیاری از این خزندگان در روی 4 پا راه میرفتند و عدهای دیگر مانند
میتوانستند روی پاهای پشتی به ایستند. جوشن یا زره و خارها و شاخهای دفاعی را منحصرا از ویژگیهای نمونههای گیاهخوار میدانند. مغز دینوزرهای بسیار بزرگ از نظر تناسب کوچک بوده مثلا مغز تری سراتوپس 10 تنی فقط 906 گرم وزن داشته است.
وزن مغز استگوزروس 18 پایی بیش از 70 گرم نبوده است. خزندگان پرنده پتروداکتیلها ساختمان سبک وزنی داشته اند. سر این جانور دراز و انگشت پنجم آنها بلند شده بوده است. اندامهای پسین و قاعده دم پرده پرواز را تقریبا شبیه به آنچه که در خفاشهای امروزی دیده میشود تقویت و حمایت میکرده است. در یکی از این اشکال پترانودون فاصله بین دو سر پرده پرواز 7.5 متر درازا داشته است. ایکتیوروزهای دریایی شبیه وال بوده و یک پرده دمی بزرگ و 4 اندام بالتشک مانند (به جای دو اندام) داشتهاند که برای شنا بکار میرفتند.
خزندگان دوره مزوزوئیک از
گونههای علفخوار
و
گوشتخوار
تشکیل میشدند. لانههای تخم دینوزور که در مغولستان کشف شده است ثابت میکند که بعضی از این خزندگان قدیم مانند اخلافشان تخمگذار بوده اند. بقایای خزندگان سنگواره در همه قارهها به خز نواحی مجاور
پیدا شدهاند و در بعضی از صخرههای ایالات غربی بویژه در ویومینگ ، یوتا و کولورادو فراوان میباشند. بسیاری از گونهها را امروز اسکلتهای کامل و بیشمار آنها را از زمین بیرون آورده و پس از بررسی در موزهها بر پا داشتهاند به خوبی میشناسیم.
درباره اینکه خزندگان قدیم از دید
چگونه ناگهان ناپدید شدند گفتههای فراوانی وجود دارد. بر طبق یک نظریه ابتداییترین پستانداران تخمهای خزندگان بزرگ را خوردهاند و به موجب نظریه دیگر که پذیرفتنیتر است. تغییرات آب و هوا مانند کم شدن دما و رطوبت متغیر در خزندگان و مسکنشان تاثیر مخالف گذارده است. در نتیجه از بین رفتن خزندگان در اواخر دوره مزوزوئیک برای پستانداران موقعیت مناسبی بوجود آمده در آن موقع اندازه پستانداران کوچک بوده و در دوره سوم شروع به تکامل شگفت آوری نمودهاند.
![]() |
این دایناسورها بر روی دو پای عقبی خود حرکت میکردند. برخی نظیر تری نازا روس بدنی سنگین و پاهای قدرتمندی داشتند. آنها از چنگالها و دندانهای تیز برای کشتن دایناسورهای گیاه خوار استفاده میکردند. بعضی دایناسورها نظیر دینونی چوس کوچکتر ، سبکتر و سریعتر بودند. آنها دایناسورهای گیاه خوار ،
و
را میخوردند. این شکارچیان چابک برای غلبه بر شکارخود به صورت گروهی شکار میکردند . دینونی چوس دارای پنجهها و چنگالهای بهم پیچیدهای بود که طی شکار برای دریدن طعمه به سمت جلو به حرکت در میآمد.
دایناسورهای گیاه خوار از جمله بزرگترین حیواناتی بودند که تا کنون بر روی زمین زندگی کرده اند و برای حفاظت از خود در مقابل حیوانات شکاری به جثه بزرگ خود و بدن مسلح خود متکی بودند. آنها بیشتر اوقات روز را به چریدن بر روی
میگذراندند. براکیوزاروس عظیمالجثه 25 متر طول و 76 تن وزن داشت . گردن بلندش او رادر رسیدن به رستنیهایی که برای دیگر دایناسورها بالا بودند یاری میکرد.
با وجود آنکه فراوان میباشند، غالبا کوچک بوده و میان جانوران موجود نقش کوچکی دارند. در
که به دوره خزندگان مشهور است (تریاسیک تا کرتاسه بالایی) خزندگان مهرهداران مسلط بوده و بخش بیشتر محلهای زیست را اشغال کرده بودند. بطوری که در نیمه صحراها و سرزمینهای مرتفع خشک در
و
و
انتشار داشتند. این جانوران کوچک و بزرگ بوده و درازا و وزن بعضی از آنها از فیل خیلی تجاوز میکرده است و از لحاظ ساختمان و عادات نیز تفاوتهای بزرگی میان آنها وجود داشته است.
![]() |
بسیاری از آنها در مقایسه با
شکل خاصی داشتهاند در حالی که دیگران دارای ظاهر جالب و حرکات زیبایی بودهاند. ابتداییترین خزندگان آنقدر به
شباهت داشتند که شناسایی این دو گروه از یکدیگر دشوار است. با این حال برای پیدا نمودن اصل و منشا خزندگان دلیل و شاهد باارزشی هستند. تعدادی آثار و بقایای سنگواره که قطعا خزنده میباشند در رسوبات پنسیلوانیا یافت شده است. خزندگان در زمان
رو به ازدیاد نهادند و از لحاظ ساختمان راه زندگی شاخههای فراوانی پیدا کردند.
خزندگان در انتهای آن دوره به مقیاس وسیعی جانشین دوزیستان شدند و در انتهای زمان تریاس قسمت بزرگ دستههای خزندگان پدیدار گشتند و در زمان ژوراسیک و کرتاسه گونهها و تعداد خزندگان به اوج خود رسید و از لحاظ شکل و راه زندگی نیز گوناگونی بسیار بوجود آمد. سپس در آخر
بیشتر ذخیرههای خزندگان از میان رفتند. فقط 4 گروه آنها تا به امروز باقی ماندند و خزندگان بعدی اصل و منشا
را تشکیل دادند.
مهمترین پیشرفت تکامل خزندگان سازش و سازگاری آنها با زندگی خاکی و بیرون از آب بوده است. بوجود آمدن پوست خشک و شاخی که از بین رفتن آب بدن جلوگیری میکند و تولید تخمهایی که قادر به تکامل جنین در روی زمین هستند در این سازگاری نقش برجستهای داشته است.
خزندگان کوچک اولیه بدن و دم دراز و 4 اندام کوتاه و 5 انگشت داشتند. به جز شکل عمومی ویژگیهای کلی دیگر عبارتند از:
![]() |
درازای
برانتوزروس
و
براکیوزروس
به ترتیب 22.5 و 24 متر و دیپلودوکوس تا 27.5 متر بوده و اینها بزرگترین جانورانی هستند که تاکنون شناخته شدهاند. وزن تخمینی آنها 25 تا 35 تن بوده و روزانه بیش از 250 کیلوگرم غذا میخوردند.
استگوزروس
یک رشته صفحات استخوانی بسیار بزرگی در درازای یک خط برجسته پشت داشته است که از گردن تا انتهای دم امتداد مییافت. در تری سراتوپس جمجمهای وجود داشته که از لحاظ اندازه و وزن بجز والان کنونی در جانوران دیگر به ندرت دیده میشد.
بخشهای قابل ذکر
عبارت بودند از یک نوک (منقار) تیز و بران در آرواره بالا یک شاخ کوتاه و کلفت روی بینی و یک جفت شاخ دراز و نوک تیز و متوجه به پیش در قله سر. بسیاری از این خزندگان در روی 4 پا راه میرفتند و عدهای دیگر مانند
میتوانستند روی پاهای پشتی به ایستند. جوشن یا زره و خارها و شاخهای دفاعی را منحصرا از ویژگیهای نمونههای گیاهخوار میدانند. مغز دینوزرهای بسیار بزرگ از نظر تناسب کوچک بوده مثلا مغز تری سراتوپس 10 تنی فقط 906 گرم وزن داشته است.
وزن مغز استگوزروس 18 پایی بیش از 70 گرم نبوده است. خزندگان پرنده پتروداکتیلها ساختمان سبک وزنی داشته اند. سر این جانور دراز و انگشت پنجم آنها بلند شده بوده است. اندامهای پسین و قاعده دم پرده پرواز را تقریبا شبیه به آنچه که در خفاشهای امروزی دیده میشود تقویت و حمایت میکرده است. در یکی از این اشکال پترانودون فاصله بین دو سر پرده پرواز 7.5 متر درازا داشته است. ایکتیوروزهای دریایی شبیه وال بوده و یک پرده دمی بزرگ و 4 اندام بالتشک مانند (به جای دو اندام) داشتهاند که برای شنا بکار میرفتند.
خزندگان دوره مزوزوئیک از
گونههای علفخوار
و
گوشتخوار
تشکیل میشدند. لانههای تخم دینوزور که در مغولستان کشف شده است ثابت میکند که بعضی از این خزندگان قدیم مانند اخلافشان تخمگذار بوده اند. بقایای خزندگان سنگواره در همه قارهها به خز نواحی مجاور
پیدا شدهاند و در بعضی از صخرههای ایالات غربی بویژه در ویومینگ ، یوتا و کولورادو فراوان میباشند. بسیاری از گونهها را امروز اسکلتهای کامل و بیشمار آنها را از زمین بیرون آورده و پس از بررسی در موزهها بر پا داشتهاند به خوبی میشناسیم.
درباره اینکه خزندگان قدیم از دید
چگونه ناگهان ناپدید شدند گفتههای فراوانی وجود دارد. بر طبق یک نظریه ابتداییترین پستانداران تخمهای خزندگان بزرگ را خوردهاند و به موجب نظریه دیگر که پذیرفتنیتر است. تغییرات آب و هوا مانند کم شدن دما و رطوبت متغیر در خزندگان و مسکنشان تاثیر مخالف گذارده است. در نتیجه از بین رفتن خزندگان در اواخر دوره مزوزوئیک برای پستانداران موقعیت مناسبی بوجود آمده در آن موقع اندازه پستانداران کوچک بوده و در دوره سوم شروع به تکامل شگفت آوری نمودهاند.
![]() |
این دایناسورها بر روی دو پای عقبی خود حرکت میکردند. برخی نظیر تری نازا روس بدنی سنگین و پاهای قدرتمندی داشتند. آنها از چنگالها و دندانهای تیز برای کشتن دایناسورهای گیاه خوار استفاده میکردند. بعضی دایناسورها نظیر دینونی چوس کوچکتر ، سبکتر و سریعتر بودند. آنها دایناسورهای گیاه خوار ،
و
را میخوردند. این شکارچیان چابک برای غلبه بر شکارخود به صورت گروهی شکار میکردند . دینونی چوس دارای پنجهها و چنگالهای بهم پیچیدهای بود که طی شکار برای دریدن طعمه به سمت جلو به حرکت در میآمد.
دایناسورهای گیاه خوار از جمله بزرگترین حیواناتی بودند که تا کنون بر روی زمین زندگی کرده اند و برای حفاظت از خود در مقابل حیوانات شکاری به جثه بزرگ خود و بدن مسلح خود متکی بودند. آنها بیشتر اوقات روز را به چریدن بر روی
میگذراندند. براکیوزاروس عظیمالجثه 25 متر طول و 76 تن وزن داشت . گردن بلندش او رادر رسیدن به رستنیهایی که برای دیگر دایناسورها بالا بودند یاری میکرد.
قال امام حسین(ع).. زندگی عبارت است از فکر صحیح. عمل وکار وکوشش صحیح .
چندین سیستم مختلف برای طبقه بندی سنگهای آذرین ارائه شده است. نکته مشترک تمامی این سیستمهای طبقه بندی این است که در جزئیات همگی جنبهای اختیاری و مصنوعی داشته و متکی به پارهای خواص هستند که نمیتوان آنها را از روی نمونه دستی و یا در
تعیین کرد. در طبقه بندی سنگهای آذرین بافت و ترکیب سنگهای آذرین از مهمترین مواردی هستند که باید در نظر گرفته شوند. در این نوع طبقه بندی نمودارهایی که در آنها نسبت سیلیکاتها در هر یک از سنگهای آذرین را نمایش میدهد کاربرد دارند.
این سنگها از رنگی روشن و نیز وزن مخصوصی نسبتا کم برخوردارند. گاهی اوقات این سنگها را تحت عنوان سنگهای سیاسی میشناسند. دو سنگ ، گرانیت و گرانودیوریت روی هم رفته 95 درصد از کل سنگهای آذرین قارهای ناشی از انجماد ماگما را تشکیل میدهند.
بر اساس تخمین های انجام گرفته 98 درصد از حجم کل سنگهای تشکیل شده از ماگماهای بیرون ریخته بر روی سطح زمین ترکیبی بازالتی ، آندریتی دارند. واژه مترادف
سنگ پلاکانی است و این اسم از آنجا ناشی میشود که بازالت در برخی از بیرون زدگیها ، ستونهایی تشکیل میدهد که ظاهری شبیه به پلکان دارند. این ستونها حاصل فرآیند سرد شدن بوده و در اثر
ظاهر میشوند. بازالت بافتی ریز بلور داشته و ترکیب کانی شناسی آن به شرح زیر است:
هنگامی که در نمودار طبقه بندی سنگها از جهت دربر دارند سنگهای روشن به طرف جناح دربرگیرنده سنگهای تیره حرکت میکنیم. ترکیب سنگهای آذرین بطور پیوسته از نوعی به نوع دیگر تغییر مییابد. آندزیت نامی است که به سنگی آذرین و ریزبلوری که ترکیبی بین گرانیت و بازالت دارد اطلاق میشود. این سنگها برای اولین بار در کوههای آند در آمریکای جنوبی دیده شدند و نام آنها نیز از همین امر ناشی شده است. آندزیتها اکثرا در مناطق اطراف اقیانوس آرام یافت میشوند و معادل دانهای آندزیت ، دیوریت نام دارد.
محلولهایی را که در مراحل آخر سرد شدن و انجماد ماگما تولید میشوند، محلولهای گرمایی مینامند. از تبلور این محلولها سنگ آذرین بسیار درشت دانهای موسوم به
تشکیل میشود از واژه لاتین پگمات به معنی به هم بافته شده مشتق شده است. کوارتز و فلدسپات پتاسیمدار کانیهای اصلی حاصل از تبلور محلولهای گرمایی هستند. پگماتیتها صرفا بر مبنای اندازههای غیر عادی دانههای کانی موجود قابل تشخیصاند.
در معدودی از پگماتیتها دانههای فلدسپات پتاسیم و کوارتز رشد در هم داشته و اساسا یک واحد را تشکیل میدهند. در این پگماتیتها
رنگی تیره تر از فلدسپات داشته و در نتیجه شکل کلی آن شبیه کتیبههای باستانی آشوری و بابلی است. به همین علت این نوع رشد در هم به ساختار گرافیک شهرت یافته است (از واژه لاتین گرافین به معنی نوشتن مشتق شده است).
تجزیه شیمیایی سنگهایی که طی ماموریتهای مختلف سفینه آپولو از
به زمین آورده شد نشان میدهد که بجز در مورد فقدان آب و اکسیژن آزاد ، ترکیب سنگهای کرده ماه بسیار شبیه ترکیب سنگهای زمین است. اکثر سنگهای ماه از نظر منشا آذرین هستند. برای مثال سنگهای حوضچه ماریا همه گدازههای بازالتی و نمونههای مناطق مرتفع ماه همه از انواع گابرو ، نوریت (گابرویی متشکل از پلاژیوکلاز و پیروکسن ارتورومبیک) و
(سنگی عمدتا متشکل از پلاژیوکلاز کلسیمدار) تشکیل شدهاند.
افرادی که علاقه به درک چگونگی عمل آنزیم ها دارند به سایت زیر مراجعه کنند.
http://www.biodigital.mihanblog.com/post/69
خوب بود متشکرم منتظر مطالب بعدی هستم
قلب یک تلمبه عضلانی است که در سینه قرار دارد و بطور مداوم در حال کار کردن و تلمبه زدن است. قلب بطور شبانه روزی خون را به سرتاسر بدن تلمبه میکند. در حدود 100000 بار در روز قلب ضربان میزند. برای اینکه قلب بتواند این کار سنگین را انجام دهد نیاز دارد که توسط شریانهای کرونری ، به عضله خودش هم خونرسانی مناسبی صورت پذیرد.
|
خوب بود مرسی منتظر مطالب بعدی هستم
1- سن تقريبي كره ي زمين جدود چهار ميليارد وپانصد ميليون سال است.
2- كره ي زمين از پنج قاره با مساحت هاي ذيل تشكيل شده است:
الف- قاره ي آسيا000/200/44 كيلومتر مربع
ب- قاره ي آفريقا000/800/29 كيلومتر مربع
ج- قاره ي آمريكاي شمالي و مركزي 000/397/24 كيلومتر مربع
قاره ي آمريكاي جنوبي 000/921/17 كيلومتر مربع
و در مجموع كل قاره ي آمريكا 000/318/44 كيلومتر مربع
د- قاره ي اروپا 000/050/10 كيلومتر مربع
ه - قاره ي استراليا و جزاير آرام 000/000/9 كيلومتر مربع
3- مساحت كل كره ي زمين 000/100/510 كيلومتر مربع است كه از اين مقدار 71% آن آب و 29% بقيه را خشكي
فراگرفته است.
4- حجم كره ي زمين 000/210/841/000/082/1 كيلومتر مكعب است.
5- وزن تقريبي كره ي زمين حدود 6 كاترليون است: قطر كره ي زمين از خط استوا 755/12 كيلومتر است.
6- خط استوا 761/400 كيلومتر طول دارد يا به عبارت ديگر محيط تقريبي كره ي زمين.
7- شعاع متوسط كره ي زمين 6370 كيلومتر است.
8- بلندترين نقطه ي كره ي زمين قله ي اورست در كوه هاي هيماليا ست كه8886 متر ارتفاع دارد و ژرف ترين نقطه ي زمين نقطه اي در اقيانوس آرام و در نزديكي مجمع الجزاير فيليپين است كه 11521 متر عمق دارد.
|
ساختار درونی زمین:
پدید آمدن زلزله های اخیر که حاصل جابجائی در پوسته زمین است، و انفجار مواد مذاب از یک آتشفشان فعال، تنها نمایشگر قسمتهای پایانی از یک پروسه طولانی است که ساختار کنونی کره زمین را بوجود آورده است. پدیدههای زمین شناسی که در داخل زمین اتفاق میافتند تنها در سایه توجه به تاریخچه کره زمین و نحوه تغییرات آن در طول سالیان کهن قابل شناخت است.
در ابتدای پیدایش کره زمین، بدلیل بالا بودن دمای آن، تمام مواد تشکیل دهنده آن بصورت مذاب بودند که بدلیل تفاوت در وزن و چگالی این مواد، سه لایه اصلی در سطح زمین پدید آمده است. این تقسیم بندی بر اساس تفاوت خصوصیات شیمیایی مواد تشکیل دهنده آن قابل تشخیص است:
1. پوسته[1]:
پوسته کره زمین لایه نسبتا کم عمقی است که این لایه سنگی سطحی، به دو نوع کلی تحت عنوان پوسته قارهای و پوسته اقیانوسی طبقهبندی میشود. پوسته اقیانوسی حدود 7 کیلومتر ضخامت داشته و از سنگهای آذرینی تحت عنوان "بازالت" تشکیل شده است. در مقابل پوسته قاره ای دارای ضخامت متوسط 35-40 کیلومتر است ولی در برخی مناطق کوهستانی ممکن است از 70 کیلومتر نیز تجاوز نماید. برخلاف پوسته اقیانوسی، که از مواد شیمیائی یکنواختی تشکیل شده است، پوسته قارهای شامل انواع مختلفی از سنگها میباشد. قسمت فوقانی پوسته قارهای از سنگهای گرانیتی تشکیل شده، در حالی که قسمت تحتانی آن شبیه بازالت است.
2. گوشته[2]:
بیش از 82 درصد از حجم زمین در گوشته قرار دارد که یک ورقه جامد و سنگی را تا عمق 2900 کیلومتری تشکیل میدهد. مرز بین پوسته و گوشته، تفاوت فاحشی را در مشخصات شیمیایی نشان میدهد.
3. هسته[3]:
تصور میشود که ترکیب اصلی هسته از آلیاژ آهن-نیکل با مقادیر کمی از اکسیژن، سیلیکون و سولفور باشد. بدلیل فشار زیاد در هسته مواد تشکیل دهنده آن دارای چگالی بالایی حدود 14 برابر چگالی آب در سطح زمین هستند.
شکل 1: تقسیم بندی داخل کره زمین از نظر شیمیائی
مشخصه داخل کره زمین افزایش تدریجی دما، فشار و چگالی مواد تشکیل دهنده با افزایش عمق است. برآورد میشود که دما در عمق 100 کیلومتری بین 1200 تا 1400 درجه سانتیگراد باشد، درحالی که دما در مرکز کره زمین ممکن است از 6700 درجه سانتیگراد نیز تجاوز نماید. افزایش تدریجی در دما و فشار با عمق، مشخصات فیزیکی و در نتیجه رفتار مکانیکی مواد تشکیل دهنده زمین را تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی مادهای تحت گرما قرار میگیرد، اتصالات شیمیائی آن ضعیف شده و مقاومت مکانیکی آن کاهش مییابد و درصورتی که دما از نقطه ذوب ماده مورد نظر فراتر رود اتصالات شیمیائی شکسته شده و پدیده ذوب اتفاق میافتد. اگر دما تنها معیار تعیین کننده ذوب مواد بود در این صورت باید کره زمین تبدیل به یک توپ مذاب با یک پوسته نازک جامد میشد. درحالی که فشار نیز با عمق افزایش مییابد و تمایل دارد که مقاومت سنگها را افزایش دهد. بر اساس مشخصات فیزیکی و مقاومت مکانیکی میتوان زمین را به 5 لایه مختلف تقسیم بندی نمود: لیتوسفر[4] ، استنوسفر [5]، مزوسفر[6] یا گوشته پایینی، هسته بیرونی و هسته درونی.
لیتوسفر(سنگ کره)
بر اساس مشخصات فیزیکی، لایه بیرونی کره زمین شامل پوسته و لایه خارجی گوشته است که تشکیل دهنده یک لایه نسبتا سرد و صلب میباشند درحالی که این لایهها از مواد متفاوت شیمیایی تشکیل شده است، ولی بدلیل سرد بودن و مقاوم بودن رفتار واحدی را از خود نشان میدهد (شکل 2).
لیتوسفر در قسمت قارهای بطور متوسط 100 کیلومتر ضخامت دارد ولی ممکن است به بیش از 250 کیلومتر در زیر قسمتهای قدیمی قارهها برسد. در زیر اقیانوسها ضخامت لیتوسفر از چند کیلومتر در قسمت رشته کوههای اقیانوسی[7] تا حدود 100 کیلومتر در قسمتهای قدیمیتر و سردتر پوسته اقیانوسی میرسد.
استنوسفر:
در زیر لیتوسفر و در قسمت فوقانی گوشته، تا عمق 660 کیلومتر، یک لایه نرم و نسبتا ضعیف قرار دارد که به عنوان استنوسفر شناخته میشود. قسمت بالای استنوسفر دارای چنان دما و فشاری است که منجر به ذوب بسیار اندکی از این لایه میشود. در برابر این ناحیه ضعیف، لیتوسفر جدا از لایه زیرین خود است و نتیجه این جدا بودن حرکت مستقل لیتوسفر نسبت به استنوسفر است.
مزوسفر یا گوشته پائینی:
زیر ناحیه ضعیف استنوسفر، افزایش فشار اثر دمای بالا را خنثی کرده و سنگها تا حدودی با افزایش عمق مقاومتر میشوند. در عمق 660 کیلومتر تا 2900 کیلومتر یک لایه صلبتر به نام مزوسفر ( کره میانی ) یا گوشته پائینی یافت میشود. برخلاف مقاومت آنها، سنگهای مزوسفر همچنان گرم بوده و توانائی جریان یافتن را دارا میباشند.
هسته داخلی و خارجی:
هسته که تشکیل یافته از آلیاژ آهن – نیکل میباشد، به دو لایه تقسیم میشود که مقاومت مکانیکی کاملا متفاوتی را نشان میدهند. هسته خارجی یک لایه مایع به ضخامت 2270 کیلومتر میباشد. ثابت شده است که جریان آهن مذاب در این لایه باعث ایجاد میدان مغناطیسی در کره زمین است. هسته داخلی یک کره به شعاع 3486 کیومتر است. برخلاف دمای بالاتر هسته داخلی، مواد تشکیل دهنده آن مقاومتر هستند.
خورشید نزدیکترین ستاره به زمین است . پس از خورشید نزدیکترین ستاره به ما پروکسیمای قنطورس است که فاصله آن تا خورشید 270000 بار بیشتر از فاصله زمین تاخورشیداست.
4/3 گاز درون خورشید را سبکترین گازها یعنی هیدروژن تشکیل میدهد. در اعماق داغ خورشید, اتمهای هیدروژن با یکدیگر تجمع می کنند. در این تجمع و تماس, گروهی از اتمها با چنان شدتی به گروه دیگر برخورد می کنند که در هم ذوب و ترکیب می شوند و جسم کاملا متفاوتی به نام هلیوم می سازند. بی هیچ وقفه ای در هر ثانیه 700 میلیون تن هیدروژن به هلیوم تبدیل می شود. بخش کوچکی از جرم ماده خوشید در فرآیند تبدیل به هلیوم از بین می رود و مجددا بصورت انرژی خالص ظاهر می شود. در هر ثانیه چهار میلیون تن از جرم خورشید کم می شود و جرم از بین رفته در پنجاه میلیون سال چیزی معادل جرم زمین است.
همچنان که هیدروژن به هلیوم تبدیل می شود, جرقه های انرژی ساطع می گردد. چگالی عظیم ماده, این جرقه ها را درون خورشید نگه می دارد و آنها تا پیش از رسیدن به سطح خورشید, حدود یک میلیون سال در قسمت داخلی در حرکتند. آنگاه انرژی به درون فضای تاریک جریان می یابد و قسمتی از این انرژی طی یک میلیون سال دیگر به نیمه راه نزدیکترین کهکشان آن سوی راه شیری می رسد. اگر مراحل گرمایی خورشیدی درست هم اکنون متوقف می شد, چندین هزار سال طول می کشید تا خورشید آن قدر سرد شود که برای ما قابل درک باشد.
ساختمان خورشید
نورکره:
بخشی از خورشید را که می توان تحت شرایطی با چشم نورکره می گوییم که دارای ضخامتی حدود 400 کیلومتر است, روی همین بخش لک های خورشیدی ظاهر میشود. این لک ها را اولین بار گالیله مشاهده کرد. این لک ها ساختاری پیچیده دارند ولی به طور کلی, مرکزی به نام سایه دارند که بابخش روشنتری به نام نیم سایه احاطه شده است. لک های خورشیدی, بشقابی شکل به نظر می رسند و در واقع مناطقی هستند در سطح خورشید که حدود 2000درجه کلوین خنکتر از مناطق مجاور خوداند. میدانهای مغناطیسی همیشه همراه این لکه ها هستند.لکهها تعدادشان متغیر است و سیکلی شناخته شده دارند. در سالهای فقط حدود 50 گروه لکه روی خورشید مشاهده میشود و در حالی که در سالهای پر فعالیت این تعداد به 500 یا بیشتر میرسد. این سیکل به طور متوسط 11 سال طول می کشد ولی از نظر مغناطیسی سیکل خورشید 22 ساله است. در سال 1947 مجموعه عظیمی از این لکه ها روی خورشید ظاهر شد که سطحی بیش از 5 میلیارد کیلومتر مربع را پوشانید. فعالیت خورشید بر اساس سیکل 11 ساله در سال های 1947,1958,1969,1980و 1990 به بالاترین حد رسیده است.
با نگاه کردن به لکه ها می توانیم بفهمیم که خورشید می چرخد. آن طور که از زمین دیده میشود و در نزدیکی استوا تقریبا 26 روز طول میکشد تا لکه ها یک دور کامل بزنند, حال آنکه این مدت در حوالی قطبها به 40 روز میرسد. این اختلاف در چرخش ثابت میکند که خورشید نمی تواند مانند زمین یک جسم جامد باشد و در صورتی که خورشید جامد بود, همه ی لکه ها همزمان به دور خورشید کشیده می شدند. اگر بتونید خط سیر لکه ها را دنبال کنید دیدن این که دو یا سه هفته پس از محو شدن همه ی لکه ها در پشت خورشید, هنوز یکی از آنها در همان جا قرار دارد تماشایی و هیجان انگیز خواهد بود و شما می تونید حتی تغییرهای احتمالی لکه رو هم بررسی کنید.
ساختار خورشيد
رنگین کره :
در بالای سطح نورکره تغییراتی فیزیکی در گازها وجود دارد. منطقه ای که بلافاصله پس از نورکره و روی آن قرار دارد رنگین کره را تشکیل می دهد. مطالعه ی رنگین کره بیشتر در زمان گرفتگی کامل خورشید انجام می پذیرد. روی این منطقه, پس از مطالعات زیاد, طیفی تشخیص داده شده که پیش از این به لحاظ اطلاعات کم آنرا هلیوم می نامیدند . ضخامت رنگین کره موجود بین سطح خنک و خنثای نورکره و لایه ی داغ و یونیزه تاج حدود 2500 کیلومتر است و به زایده های تیز ختم می شود بنابراین در همه جا یکسان نیست . تراکم و چگالی در رنگین کره به گونه ای است که هرچه به طرف بالاتر برویم کمتر می شود ولی به عکس درجه ی دما به تدریج از 40000 تا 50000 درجه ی سانتیگراد تغییر می کند که به نظر می رسد فعالیت های مغناطیسی سبب این افزایش دماست. رنگین کره به هنگام کسوف ممکن است به شکل نواری قرمز و نازک دیده شود و به همین لحاظ (فام سپهر) نام گرفته است.
تاج:
بیرونی ترین بخش خورشید را تاج تشکیل می دهد. به عبارت رنگین کره نهایتا به تاج ختم می شود. طول موج های گسیل شده از این بخش را با آنتن های مخصوص می توان ثبت کرد. انرژی پخش شده در طول موج حدود یک سانتیمتر است و اگر خورشید نمونه ی ستاره ای معمولی باشد باید قبول کرد که سایر ستاره ها نیز ممکن است منابعی برای امواج رادیویی باشند. تاج به لحاظ تراکم, بسیار پایین و رقیق است ولی همین بخش نیز خیلی داغ است. در تاج تعداد اتم در یک سانتیمتر مکعب برابر با 9^10 است که در مقایسه با رقم 16^10 در رنگین کره ناچیز است. ضمن اینکه این عدد در زمین و در سطح دریا معادل 19^10 در سانتی متر مکعب است. با این حال جالب است که حرارت تاج, از رنگین کره هم بیشتر است .
بعضي از پديده هاي خورشيدي:
زبانه ي خورشيدي:
زبانه هاي خورشيدي ابرهاي عظيمي بر بالاي نوركره اند و هنگامي به وضوح ديده مي شوند كه در لبه هاي خورشيد باشند. زبانه ها خميده مي شوند و به سطح خورشيد باز مي گردند . هنگامي كه بر سطح نوركره ديده شوند به شكل مارپيچ هاي سياهي بر قرص خورشيد به نظر مي رسند. از آنجا كه اين ابرها به نسبت سردند مقداري از نور خورشيد را جذب مي كنند و در زمينه ي خورشيد نيز تيره به نظر مي رسند. يكي از انواع معمولي و قابل مطالعه ي زبانه ها رشته نام دارد كه به صورت بافتي طويل و تيره بر روي قرص خورشيد ديده مي شود.
زبانه هاي خورشيدي:
ريزدانه ها:
بافت موزاييك مانندي از دانه هاي ريز بر سطح خورشيد ايجاد مي شود كه در شرايط مناسب جوي با تلسكوپ هاي كوچك نيز ديده مي شود. عمر اين ريزدانه ها به طور متوسط به 8 دقيقه مي رسد و قطر آن نيز حدود 1000 متر است . ريزدانه ها شكل هاي غير منظم با فواصلي تيره دارند.
دانه هاي خورشيدي:
شراره ها:
لکه های خورشیدی که مانند جزایری شناور از طوفان های اکترومغناطیسی اند, عمدتا همراه با مناطقی فعال از تخلیه انرپی کمدوامند که آنها را شراره گویند. این پدیده همراه با لکه ها ایجاد می شود و گاهی تعداد آنها چنان زیاد است که بین دو لک نزدیک را پل می زنند و یا در کنار لکه های بزرگ صدها شراره کوچک ایجاد می شود.
شراره ها از هنگام تولد خود تا رسیدن به ماکزیمم چند دقیقه ای بیشتر عمر نمی کنند و اغلب در مدتی حدود یک ساعت از بین می روند. زمانی که شراره ها ظاهر می شوند انرپی در شکل های مختلف مانند پرتوایکس ,ماوراءبنفش ,تشعشعات مرئی ,پروتون های با سرعت زیاد و الکترون ها همگی از سطح خورشید خارج می شوند و گاهی قدرت بعضی شراره ها به 2 میلیون مگاتن ماده ی (تی ان تی) می رسد. در ششم مارس 1989 آثار قوی ترین شراره ها در 20 سال گذشته به ماهواره ها رسید و محاسبات نشان داد که در حالت ماکزیمم, درجه ی حرارت در پلایمای شراره تا 10 میلیون درجه کلوین رسیده است!
یک هفته بعد آثار این شراره ها به صورت طوفان های شدید در مغناطیس کره زمین دیده شد، شفق های قطبی پدید آورد و بعضی از ارتباطات رادیوئی را مختل کرد.
خورشیداز نظر طیف و انرژی:
طیف تشعشعات خورشیدی بسیار وسیع است و از 001/0 آنگستروم(مربوط به پرتوی گامای شراره ها) تا چندین کیلومتر(مربوط به فرکانسهای بیسار پایین رادیوئی تاج خورشید) است.
میزان انرپی خورشید که به لبه های بالای جو زمین می رسد، حدود 2 کالری بر سانتی متر مربع در دقیقه است که به نام ثابت خورشیدی خوانده می شود .
خورشید یکی میلیاردستاره در فضاست. خورشید شبیه نیروگاه غول آسیایی است، توپ آتشینی از گازهای داغ که مقدار بسیار زیادی انرژی تولید می کند و به صورت امواج نور و گرما در فضا جاری می سازد.
هرگز به خورشید نگاه نکنید
روشنایی خورشید فراتز از حد تحمل چشم های ماست. هیچ وقت به طور مستقیم به آن نگاه نکنید. حتی اگر یک عینک آفتابی به چشم دارید. شعاع نور خورشید به قدری قوی است که به چشمهای شما آسیب می رساند و حتی ممکن است به چشم های شما آسیب برساند و حتی ممکن است باعث کوری شود. اطراف خورشید لایه ای از گاز وجود دارد که فام سپهر (کروموسفر) نامیده می شود. این لایه حدود 10000 کیلومتر ضخامت دارد.
آیا می دانید
خورشید بیشتر از گازی به نام هیدروژن تشکیل شده است. این گاز ذخیره سوخت خورشید است. به تدریج در طی بیش از میلیارد ها سال، هیدروژن مصرف می شود و از بین نمی رود. دانشمندان حساب کرده اند که خورشید تا کنون فقط نیمی از ذخیره سوخت هیدروژن خود را مصرف کرده است.
هسته یا مرکز خورشید از گازی موسوم به هلیوم تشکیل شده است.
تمام اجسام از اتم های نامرئی کوچک ساخته شده اند که حاوی مقدار بسیار زیادی انرژی هستند. بخشی از این انرژی در درون خورشید منتشر می گردد. درون خورشید به قدری گرم است که اتم های هیدروژن متلاشی می شوند. خورشید 150 میلیون کیلومتر از زمین فاصله دارد و حدود 4.6 میلیارد سال عمر دارد هر 27.4 روز یه بار به دور خود می چرخد. ستاره متوسطی است. بعضی از ستارگان هزاران بار از خورشید پرنور ترند و بقیه هزاران باز از خورشید کم نور ترند. قطر خورشید نزدیک به 1.4 میلیون کیلومتر است. یعنی 1.9 برابر قطر زمین. یک میلیون کره زمین می تواند در داخل خورشید جا بگیرد. ممکن است میلیون ها سال طول بکشد تا انرژی حرارتی و نوری ای که در هسته آتشین خورشید تولید می شود به نور سپهر راه یابد. خارجی ترین لایه هاله کمرنگی است که در پیرامون خورشید تا میلیون ها کیلومتر در فضا گسترده شده است این لایه را تاج خورشید می نامند. سطح خورشید نورسپهر(فتوسفر) 9نامیده می شود. نور سپهر جامد به نظر می رسد اما در واقع مانند مه جوشان بسیار سفیدی است.
شرارهها در اشعه x
باد خورشیدی :
باد خورشیدی حاصل پرتاب مواد با دمای زیاد از قسمت تاج خورشیدی است. سرعت باد خورشیدی متفاوت است و سرعت متوسط آنرا می توان حدود 500 کیلومتر در ثانیه در نظر گرفت. بدین ترتیب ذرات موجود در باد خورشیدی حدود 5 روز طول می کشد تا به زمین برسد. قسمتی ازاین ذرات در میدان مغناطیسی کره زمین به دام می افتد. باد خورشیدی تا حدود 100 واحد نجومی پس از مدار پلوتو نیز امتداد می یابد. ماهیت باد خورشیدی از ذرات اتمی باردار تاج خورشید و عمدتا پروتون و الکترون است.
شفق قطبی :
روشن شدن برخی از منطق قطبی همراه با تلالو رنگ های مختلف در بعضی اوقات نتیجه حضور شفق قطبی است. طیف این رنگ ها از سفید تا قرمز تیره می تئاند باشد. مکان وقوع آنها 100 کیلومتری بالای اتمسفر تا حدود حدود 30 درجه ای قطبین مغناطیسی است. علت ایجاد شفق های قطبی به دام افتادن ذرات باردار حاصل از باد خورشیدی یا شراره ها در میدان مغناطیسی زمین و برخورد آنها با گازهای اتمسفر بالای زمین است.
خورشید از نظر طیف و انرژی:
طیف تشعشعات خورشیدی بسیار وسیع است و از 001/0 آنگستروم(مربوط به پرتوی گامای شراره ها) تا چندین کیلومتر(مربوط به فرکانسهای بیسار پایین رادیوئی تاج خورشید) است.
میزان انرپی خورشید که به لبه های بالای جو زمین می رسد، حدود 2 کالری بر سانتی متر مربع در دقیقه است که به نام ثابت خورشیدی خوانده می شود.
کانی انواع کانیها کانی مادهای است طبیعی، بلورین، جامد و غیرآلی که در ترکیب سنگهای پوسته زمین یافت میشود و دارای فرمول شیمیایی و ساختمان اتمی مشخص است. برخی کانیها از یک عنصر خالص و بسیاری از آنها از دو یا چند عنصر درست شدهاند. واژه کانی از واژه فارسی کان گرفته شدهاست که در زبان عربی به آن معدن گفته میشود. بنابراین، کانی به مادهای گفته میشود که به طور طبیعی از معدن (کان) به دست میآید و معدن بخشی از پوسته زمین است که در آن به اندازه چشمگیری، کانی یافت میشود. موادی مانند شیشه، چینی، آلیاژهای گوناگون، که انسان آنها را ساختهاست، و موادی مانند مروارید صدف، استخوان، عاج و بسیاری دیگر، که جانداران میسازند، کانی نیستند. تنها استثنا از این تعریف گرافیت و ذغال سنگ است که در حقیقت منبعی آلی دارند ولی در مسیر تکامل خود دستخوش تغییرات بسیار شدهاند و در حقیقت به طور مستقیم ریشهٔ آلی ندارند. مسالهٔ دیگر یخ است که بیشتر زمینشناسان طبق تعریف آن را کانی میدانند. نفت را نیز گروهی از زمینشناسان کانی میدانند.محتویات ۱ ویژگیهای کانیها ۲ شکلگیری کانیها ۳ شناسایی کانیها ۳.۱ شناسایی کانیهای آشنا ۴ نامگذاری کانیها ۴.۱ کانیهایی با نامهای ایرانی ۴.۱.۱ بیرونیت (Birunite) ۴.۱.۲ آویسنیت (Avicennite) ۴.۱.۳ تالمسیت (Talmessite) ۴.۱.۴ ایرانیت (Iranite) ۴.۱.۵ خونیت (Khuniite) ۴.۱.۶ انارکیت (Anarakite) ۴.۱.۷ خادمیت (Khademite) ۵ طبقهبندی ۵.۱ سلیکاتها ۵.۲ سولفاتها ۵.۳ کربناتها ۵.۴ فسفاتها ۵.۵ هالیدها ۵.۶ سولفیدها ۵.۷ اکسیدها ۵.۸ عنصرها ۶ کاربرد کانیها ۷ جستارهای وابسته ۸ منبع ویژگیهای کانیها کانیها همگناند، یعنی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی همهٔ ذرههای سازندهٔ آنها، یکسان است. برای مثال، اگر یک قطعه هالیت یا نمک خوراکی را به تکههای بسیار کوچکی بشکنیم، همهٔ ذرههای بهدست آمده، مزهٔ شوری دارند، بهسادگی در آب حل میشوند و دیگر ویژگیهای نمک را نشان میدهند. کانیها جامد و بلوریاند: یعنی، ذرههای سازندهٔ آنها براساس نظم و قانون معینی کنار هم قرار گرفتهاند؛ به نحوی که، همه سطحهای بیرونی یک کانی، صاف است. شکل بلوری و منظم کانیها از آرایش اتمها و مولکولهای درونی آنها ناشی میشود. هر کانی ترکیب شیمیایی ثابتی دارد. برای مثال، پیریت همیشه FeS۲ و کلسیت CaCO۳ هموارهاست. البته، در برخی کانیها ممکن است نسبت برخی عنصرها تغییر کند. برای مثال، در کانی الوین FeMgSiO۴ ممکن است درصد آهن و منیزیم از بلوری به بلوری دیگر، از ۰ تا ۱۰۰٪ تغییر کند. برخی کانیها، مانند طلا، از یک عنصر درست شدهاند. البته، طلا کمتر به صورت خالص یافت میشود. بلورهای مکعبی و زرد رنگ طلا، اگر با نقره همراه باشند، روشنتر و اگر با مس همراه باشند، قرمزتر به نظر میرسند. بسیار از کانیها از دو یا چند عنصر متفاوت هستند که با هم مخلوط شده و مادهٔ مرکبی را بهوجود آوردهاند. برای مثال، فراوانترین کانی، یعنی کوارتز، ترکیبی از سیلیسیم و اکسیژن است. شکلگیری کانیها کانیها از پیوندهای گوناگون بین اتمها به وجود میآیند. تا کنون ۹۲ عنصر در طبیعت شناسایی شدهاست. از بین این ۹۲ عنصر طبیعی، ۸ عنصر اکسیژن، سیلیسیم، آلومینیوم، آهن، کلسیم، سدیم، پتاسیم، و منیزیم، حدود ۵/۹۸ درصد کانیها را میسازند. از ترکیب شدن این عنصرها با هم، کانیها گوناگون بهوجود میآید. برای مثال، از ترکیب شدن اکسیژن با سیلیسیم، اکسید سیلیسیم SiO۲ یا کوارتز و از ترکیب شدن اکسیژن، سیلیسیم، منیزیم و آهن، الوین FeMgSiO۴ بهدست میآید. کانیها علاوه بر این که از نظر ترکیب شیمیایی با هم تفاوت دارند، از نظر شکل ظاهری، رنگ، اندازه و دیگر ویژگیها نیز تفاوتهای زیادی با هم دارند. این تفاوتها به چگونگی شکلگیری آنها برمیگردد. برخی کانیها از سرد شدن ماده مذاب بهدست میآیند، همه کانیهای سنگهای آذرین، مانند کوارتز، فلدسپات، میکا و الوین، این گونه به وجود میآیند. برخی دیگر از کانیها از سرد شدن بخار در سطح سنگها یا شکافهای موجود در آنها به وجود میآیند. سرد شدن گاز گوگرد در قلههای آتشفشانی دماوند و تفتان، نمونهای از این فرایند است. کانیها دیگری از بخار شدن محلولهایی به وجود میآیند که به اندازهٔ اشباع رسیدهاند. برای مثال، از بخار شدن آرام دریاچههای مرکزی ایران، نمک و گچ به دست میآید. برخی کانیها از واکنشهای شیمیایی یونها در آب به وجود میآیند. برای مثال، در دریاهای گرم، یون کلسیم +۲ Ca با یون کربنات -۲(CO۳) ترکیب میشود و کانی کلسیت CaCO۳ تهنشین میشود. برخی کانیها نیز پیامد تخریب شیمیایی کانیها دیگر هستند. برای مثال، از تجزیه شیمیایی فلدسپاتها، کانیهای رستی (کانیهای تشکیلدهنده خاک) بهوجود میآیند. شناسایی کانیها زمینشناسان برای شناسایی کانیها از روشهای گوناگونی، مانند: رنگ شعله، طیف نوری، میکروسکوپهای پلاریزان، میکروسکوپ الکترونی و پرتو ایکس، بهره میگیرند. رنگ شعله: در این روش تکهای از کانی یا پودر آن را روی شعله نگه میدارند و با دستگاهی به آن میدمند. با تغییر رنگی که در شعله پدید میآید، میتوان برخی از کانیها را شناسایی کرد. سدیم رنگ زرد، پتاسیم رنگ نارنجی، منیزیم رنگ قرمز، کلسیم رنگ نارنجی، باریم رنگ سبز مایل به زرد و مس رنگ سبز درخشان، بهوجود میآورد. طیف نور: در این روش مقدار اندکی از یک کانی را در دستگاهی، که با جرقه الکتریکی و در فشار زیاد کار میکند، قرار میدهند تا کانی بخار شود. در این حالت، اتمهای عنصرهای سازندهٔ کانی، طول موج ویژهای تولید میکنند که پس از عکس برداری میتوان با کمک آنها به عنصرهای سازنده کانی پیبرد. میکروسکوپ پلاریزان: در این روش، ضخامت یک قطعه سنگ را که دارای کانیهای گوناگون است، به اندازهای کم میکنند تا شفاف شود و نور از آن بگذرد. سپس آن را زیر میکروسکوپ پلاریزان بررسی میکنند. اکنون از روی شکل ظاهری، نوع شکستگی، ضریب شکست نور، رنگ و دیگر ویژگیها، کانی را شناسایی میکنند. میکروسکوپ الکترونی: لایه نازکی از کانی را با این میکروسکوپ مطالعه میکننند. باریکه الکترونی به کانی برخورد میکند و بخشی از آن به کانی جذب میشود که سایهای از کانی روی صفحهٔ ویژهای بهوجود میآورد. بررسی این سایه از نظر شکل ظاهری، شکستگیها و ساختمان درونی کانی، به شناسایی کانی میانجامد. پرتو ایکس: این روش برای شناسایی کانیها، به ویژه کانیهایی که ترکیب شیمیایی مشابهی دارند، بسیار کارآمد است. پرتوهای ایکس را به بلور کانی میتابانند. بخشی از این پرتوها از کانی میگذرد و بخشی پس از برخورد با ذرههایی که در گوشههای شبکه بلور کانی قرار دارند، بازتاب مییابد. با برسی عکس به دستآمده از اثر این پرتوها بر فیلم عکاسی، میتوان کانی مورد نظر را شناسایی کرد. شناسایی کانیهای آشنا تالک به کمک ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی کانیها، میتوان به روشهای سادهتری برخی از کانیهای بسیار شناخته شده را شناسایی کرد. شکل بلور: اندازه بلورها ممکن است بسیار بزرگ یا بسیار کوچک باشد. در حالی که وزن کانی بریل ممکن است تا ۲۰۰ تن هم برسید، برخی کانیها تنها با پرتوهای ایکس دیده میشوند. شکل کانیها نیز بسیار گوناگون است. با وجود این، زاویههای بین سطحهای مشابه در همه بلورهای یک کانی همواره یکسان است. برای مثال، بلور نمک، چه بزرگ و چه کوچک، همواره مکعبی شکل است و بین سطحهای خود، زاویهٔ ۹۰ درجه دارد. سختی: دانشمند اتریشی به نام فردریش موهس(۱۸۳۹-۱۷۷۳) مقیاسی برای درجه سختی کانیها وضع کرد. مقیاس او از درجه یک برای تالک به عنوان نرمترین کانی تا درجه ۱۰ برای الماس به عنوان سختترین کانی است. بر اساس این مقیاس، سختی ناخن انسان، ۵٫۲، سکه مسی ۵٫۳ و چاقوی فولادی قلمتراش، ۵٫۵ است. اگر در اثر کشیدن این اجسام بر سطح کانی، در آن خراش ایجاد شود، یعنی سختی آنها از کانی بیشتر است و برعکس. رَخ یا کلیواژ: رخ به شکستگی کانیها در راستای سطح صاف، پس از وارد شدن ضربهای شدید، مانند ضربه چکش، گفته میشود. میکا در یک جهت میشکند و ورقهورقه میشود؛ کوارتز خورد میشود؛ نمک خوراکی رخ سهجهتی قائم و کلسیت رخ سهجهتی غیر قائم دارد. رنگ: برخی کانیها همیشه به یک رنگ دیده میشوند. برای مثال، طلا همواره زرد، گرافیت همیشه سیاه و مالاکیت (Malachite) به رنگ سبز فیروزهای است. رنگ را باید در سطحی که به تازگی شکسته شدهاست، مشاهده کرد. زیرا هوازدگی رنگ سطح رویی را تغییر میدهد. ورقههای میکا اثر بر چینی بدون لعاب: در این روش کانی را بر چینی بدون لعاب مانند پشت نعلبکی بخشی که لعاب ندارد، میکشند تا لایه نازکی از آن بر سطح چینی بماند. کانیهای نافلزی اثری بیرنگ یا به رنگ روشن دارند و کانیهای فلزی رنگهای تیرهتری پدید میآورند. برای مثال، کانی زرد رنگ پیریت، رنگ سیاه برجای میگذارد و اثر هماتیت، که بیشتر به رنگ خاکستری و ساه است، قرمز-قهوهای دیده میشود. جلا: جلا یا درخشندگی سطح کانی نیز در شناسایی آن سودمند است. کانیهای فلزی نور را به خوبی باز میتابانند و به اصطلاح جلای فلزی دارند. هالیت و کوارتز، جلای شیشهای و اوپال و اسفالریت، جلای صمغی دارند. چگالی (جرم حجمی): برای بدست آوردن چگالی کانیها، جرم آنها را با ترازو و حجم را با استوانه درجهبندی شده دارای آب، اندازه میگیرند تا با تقسیم کردن جرم بر حجم، چگالی کانی بهدست آید. چگالی بیشتر کانیهای سیلیکاتی، که بخشی زیادی از پوسته زمین را میسازند، حدود ۵٫۲ تا ۵٫۳ گرم بر سانتیمترمکعب است. کانیهایی که در ساختمان خود عنصرهای سنگینی مانند سرب و باریم دارند، دارای چگالی بالایی هستند. برای مثال، چگالی گالن (PbS)، حدود ۵٫۷ گرم بر سانتیمترمکعب است. نامگذاری کانیها بیشتر کانیها نامهای کهن گرفته شده از واژگان یونانی و رومی را دارند. برخی کانیها نیز به نام کاشفشان یا برای قدردانی از کوششهای دانشمندان بزرگ نامگذاری شدهاند. به طور کلی نام کانیها به روشهای زیر برگزیده شدهاست: نام برخی کانیها بسیار کهن است و هنوز دلیل نامیده شدن به چنین نامهایی را به درستی نمیدانیم؛ مانند کوارتز. گرفته شده از نام کاشفشان کانیها: مانند کانی کوولیت که از نام کوولی، کانیشناس ایتالیایی گرفته شدهاست. نام جایی که نخستین بار کانی در آنجا پیدا شدهاست: مانند آرگونیت از آرگون در اسپانیا. برخی کانیها نامهای افسانهای دارند: مانند مارتیت از مارس (خدای جنگ) گرفته شدهاست. ترکیب شیمیایی: مانند کانی سیدریت که از سیدروس به معنای آهن گرفته شدهاست. ویژگیهای فیزیکی: مانند کانی باریت که از باروس به معنای سنگین گرفته شدهاست. نوع کاربرد کانی: مانند کانی نفریت که از نفرون به معنی کلیهها گرفته شدهاست زیرا این کانی برای درمان آسیبهای کلیه سودمند است. رنگ: مانند کانی الوین به معنای کانی سبز زیتونی. برخی کانیها نامهای محلی دارند که اکنون جنبه جهانی پیدا کردهاست: مانند کرندوم و سافیر که نام هندی این کانیها است. کوارتز هالیت کانیهایی با نامهای ایرانی بیرونیت (Birunite) سیلیکات کلسیم و کربنات کلسیم آبدار. این کانی در سال ۱۹۵۷ میلادی کشف و به افتخار دانشمند ایرانی، ابوریحان بیرونی نامگذاری شد تا بزرگداشتی بر پژوهشهای وی درباره کانیها و سنگها باشد. آویسنیت (Avicennite) اکسید تالیم و آهن. این کانی در سال ۱۹۵۸ میلادی کشف شد و به افتخار دانشمندایرانی، پورسینا، نامگذاری شد. پورسینا نخستین طبقهبندی کانیها را در کتاب شفا آوردهاست. تالمسیت (Talmessite) آرسنات آبدار کلسیم، منیزیم و باریم. این کانی را باریان و هرپن در سال ۱۹۶۰ در معدن قدیمی تالمسی در کنار روستایی به همین نام در انارک یزد کشف کردند و نام این معدن را بر آن گذاشتند. این کانی ویژگی فلوئورسان دارد و رنگ آن بیرنگ تا سبز میشود. ایرانیت (Iranite) کرومات سرب آبدار. این کانی را باریان و هرپن در سال ۱۹۶۳ در یکی از معدنهای قدیمی سهبرز در شمال غربی انارک کشف کردند و نام ایرانیت را بر آن نهادند. این کانی زرد زعفرانی و دارای جلای شیشهای، در پیرامون نایبندان نیز یافت میشود. خونیت (Khuniite) کرومات سرب، روی و مس. این کانی را ادیب و اتمان در سال ۱۹۷۰ میلادی در معدن قدیمی خونی در شمال انارک کشف کردند. این کانی، به کانی ایرانیت شباهت زیادی دارد، اما رنگ زرد آن به قهوهای گرایش دارد. انارکیت (Anarakite) کلریدِ بازیِ روی و مس. این کانی را ادیب و اتمان در سال ۱۹۷۲ در انارک کشف کردند و نام همین بخش را بر این کانی سبز رنگ نهادند. خادمیت (Khademite) سولفاتِ بازی و آبدار آلومینیوم. این کانی را باریان، برتلون و صدرزاده در ساغند یزد کشف کردند و به افتخار نصرالله خادم، ریاست آن زمان سازمان زمینشناسی ایران، نامگذاری کردند. طبقهبندی طبقهبندی کانیها ممکن است برپایه چگونگی شکلگیری آنها انجام شود. بر این اساس، آنها را به کانیهای آذرین، رسوبی و دگرگونی طبقهبندی میکنند. روش دیگر برای طبقهبندی کانیها، توجه به ترکیب شیمیایی آنها است که در این جا مورد توجهاست. سلیکاتها نوشتار اصلی: کانیهای سیلیکات از ترکیب شدن سیلیسیم، اکسیژن و یک یا چند فلز بهدست میآیند. و دو دستهاند: سیلیکاتهای تیره (دارای آهن و منیزیم): مانند الوین، پیروکسین، آمفیبول، میکای سیاه، تورمالین، تالک، سرپانتین و آزبست. سیلیکاتهای روشن (بدون آهن و منیزیم): مانند کوارتز، فلدسپات، میکای سفید و کائولینیت. سولفات ها از ترکیب شدن اکسیژن، گوگرد و یک یا چند فلز به دست میآیند. حدود ۱۵۰ کانی از این گونه وجود دارد مانند: انیدریت، ژیپس، باریت و آلونیت. کربناتها از حل شدن دیاکسید کربن در آب باران، اسیدکربنیک بهدست میآید و این اسید یون بیکربنات را بهوجود میآورد. از ترکیب شدن این یون با یونهای مثبت فلزی، حدود ۷۰ گونه کانی کربناتی بهوجود آمدهاست. کلسیت، دولومیت، منیزیت، سیدریت، اسمیت سونیت، سروزیت و مالاکیت از آن جملهاند. فسفاتها از ترکیب شدن فسفر، اکسیژن و یک یا چند فلز بهدست میآیند. آپاتیت و فیروزه نمونههایی از این دستهاند. هالیدها ترکیبهای گوناگونی از هالوژنها، مانند کلر، فلئور، برم و ید با یک فلز هستند. مانند: هالیت، سیلویت و فلئوریت از این دستهاند. سولفیدها ترکیبی از گوگرد با یک فلز هستند. بیش از ۲۰۰ نوع سولفید در طبیعت پیدا شده که گالن، پیریت، اسفالریت و کالکوسیت از آن جملهاند. اکسیدها این کانیها از ترکیب شدن اکسیژن با یک فلز به دست میآیند. مانند: هماتیت، مانیتیت، لیمونیت و کورندوم از این دستهاند. عنصرها از بین همه عنصرهایی که در زمین پیدا میشود، فقط حدود ۲۰ عنصر به صورت خالص میتواند سازندهٔ کانی باشند. طلا، نقره، مس، کربن و گوگرد از این دستهاند. کاربرد کانیها کانیها در آغاز به همان صورت که از پوستهٔ زمین بهدست میآمدند، به کار میرفتند. برخی از این کانیها که بلورهای ظریف و پایدار در برابر فرسایش داشتند، پس از صیقلکاری و تراش خوردن، به عنوان آرایش به کار میرفتند. به این کانیها، سنگهای قیمتی یا جواهر میگوییم. الماس، فیروزه، یاقوت کبود، زمرد، زبرجد، لعل، چشم گربه، عقیق، مروارید، و دُرّ کوهی از مهمترین کانیهای گرانبها هستند. امروزه بیش از ۴۰ نوع کانی و صدها ترکیبی که از آنها بهدست میآید، در صنعت کاربرد دارند. در ادامه به برخی از این کاربردها اشاره میشود: الیوین: جواهر و مواد دیرگداز. پیروکسن: جواهر، بهدست آوردن فلزهای کمیاب. آمفیبول: جواهر، پارچه مقاوم در برابر آتش و مواد دیرگداز. میکا: عایق الکتریکی در رادیو، تلویزیون و دیگر دستگاههای الکتریکی، شیشه دریچه کورههای ذوب فلز، کاغذ دیواری، لاستیکسازی، کاغذ معمولی، رنگ روغن نسوز، طلق سماور و چراغ آشپزخانه. تورمالین: الکترونیک، بهدستآوردن بُر، جواهر. تالک: کاغذسازی، نساجی، لاستیک سازی، صابون خیاطی، صفحهکلیدبرق، سرامیکسازی، حشرهکش، عایق پشت بام، پودر بچه و مواد آرایشی. سرپانتین: سنگ روکار ساختمان، مواد دیرگداز، بهدست آوردن منیزیم. آزبست: پارچهٔ نسوز، توری چراغ، عایق حرارتی، لنت ترمز، لوله و ورقههای سیمانی. کاربرد آن به دلیل نقش آن در بروز بیماری در شُشها، ممنوع شدهاست. کوارتز: ساعتسازی، ابزارهای نوری و اخترشناسی، کاغذ، شیشه، سمباده و جواهر. ارتوزها: لعاب چینی و کاشی. پلاژیوکلاز: جواهر و نمای ساختمان. کائولینیت: ظرف چینی، کاغذ، رنگ و پلاستیک. ژیپس: ساختمانسازی، مجسمهسازی، کاغذ، کُندکننده در سیمان پورتلند، افزایش باروری خاک، بتونه نقاشی و برای رشد مخمرها در صنعت غذا. باریت: دارو، عکسبرداری از لوله گوارش، رنگ، پلاستیک، مواد عایق، کاغذ و گِل حفاری. کلسیت: سنگ نمای ساختمان، مجسمهسازی، سیمان، تصفیه آب، شیشهسازی، چرمسازی، ابزارهای نوری برای ایجاد نور پلاریزه، کاغذسازی، کشاورزی و ذوب فلزها. دولومیت: ساختن آجر برای آستر کورههای حرارتی و سیمان پورتلند. منیزیت: آجر نسوز، به دست آوردن منیزیم زرنیخ: پزشکی، رنگ سازی، حشرهکش و تهیه ارسنیک. آپاتیت: کودهای شیمیایی و اسیدفسفریک. مالاکیت: مواد آرایشی، نمای درونی ساختمان و تهیه مس. هالیت: سدیم و کلر، شویندهها، پارچهبافی، چوب بری، رنگرزی، چرم سازی، کودسازی، نگهداری مواد غذایی و خنک کنندهٔ موتور یخچال. سیلویت: به دست آودرن پتاسیم و کلر و کود شیمیایی. فلوئوریت: ذوب فلزها و ابزارها نوری. گوگرد: اسیدسولفوریک، لاستیک سازی، نساجی، دباغی، رنگ سازی، کاغذسازی، مواد منفجره، کبریت سازی، سم دفع آفت، کود و حشرهکش. طلا: جواهر، سکه، دندان، ترانزیستورها و دیودها، هواپیماسازی، صنعت فضا وکاتالیزور فرایندهای شیمیایی. نقره: جواهر، سکه، کاغذسازی و کاتالیزور فرایندهای شیمیایی. مس: صنعت الکتریکی و الکترونیک، لوله سازی، سکه، ظرف، آلیاژ، رنگ آب و سبز، آبکاری، مواد آرایشی، فرایندهای شیمیایی و محلول شوایتزر(حلال سلولز پنبه). الماس: جواهر، ابزار برنده و سایند و سرمته ی حفاری. گرافیت: ساختن بوته کورههای فولادسازی، رنگ سازی، صنعت برق، نیروگاههای هستهای، واکس و مدادسازی. از بسیاری از کانیها نیز فلزهای مهمی به دست میآید یا در فرآیند تولید فلز به کار میروند: سیدریت، مانیتیت، هماتیت و لیمونیت (آهن)، اسمیت سونیت و اسفالریت(روی)، سروزیت و گالن (سرب)، کالکوسیت، کالکوپیریت و کوپریت(مس). جستارهای وابسته زمینشناسی کانیهای سیلیکات منبع در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ کانی موجود است. حسینی، احمد. کانیها. انتشارات مدرسه ی برهان، ۱۳۸۲ محمدی، مهین. بلورشناسی هندسی. دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۱ مدنی، حسن. کانیها را بشناسیم. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۶ سورل، چارلز. کانیهای جهان. محمود بهزاد. سازمان محیط زیست، ۱۳۶۰ زاوش، محمد. کانی شناسی در ایران قدیم، ۱۳۵ آ آبرناتیت • آپاتیت • آپوفیلیت • آتاکامیت • آدامیت • آدلیت • آدولر • آراگونیت • آرسنوپیریت • آرسنیت • آرفودسونیت • آزوریت • آستروفیلیت • آکانتیت • آکروئیت • آکسینیت • آکمیت • آگمارین • آلاباندیت • آلانیت • آلبیت • آلکساندریت • آلماندین • آلمونتیت • آلوفان • آلوموهیدروکلسیت • آلومینیت • آلونژن • آلونیت • آمازونیت • آمبلی گونیت • آمپلکتیت • آمفیبول • آمیانت • آمیتیست • آناتاز • آنتلریت • آنتوفیلیت • آنتی گوریت • آنتیموان • آندالوزیت • آندرادیت • آنکریت • آنگلزیت • آنورتیت • آهن • آونتورین • آمالگام نقره • آنابرژیت • آناتاز • آنالسیم • آندزین ا ابسوورمبخیت • ابناکیت • ابوریت • اپسونیت • اپیستیلبیت • اتاویت • ادینگتونیت • اریتریت • اسپانگولیت • اسپریلیت • اسپسارتیت • اسپودومن • اسپینل • استانیت • استرنژیت • استرونتیانیت • استفانیت • استورولیت • استیبیکونیت • استیبین • استیکتیت • استیلبیت • اسفالریت • اسکاپولیت • اسکرودیت • اسکوترودیت • اسکورزالیت • اسلاوی کیت • اسمیت زونیت • اکتینولیت • اکومینیت • اگزنیت • الکزیت • الماس • الماندین • الیونیت • انستاتیت • انیدریت • انیکس • اوانسیت • اوپال • اوپال آتشی • اوپال لیگنوس • اوپال نوبل • اوتونیت • اودیالیت • اورانولیت • اورانینیت • اوری کلسیت • اوژیت • اوکنیت • اولمانیت • اولیگوکلاز • اولیوین • اومانژیت • اونکیت • ایدریالیت • ایلمنیت • ایلوائیت • ایندریت • اینه زیت • اینیوئیت • ائوژیرین • ائوکروئیت اپیدت • اسفالریت • البائیت • انارژیت • اوپال آتشی • اوپال سفید شیری • اوپال کامون • اوپال • اوکلاز ب باریتین • باستانائزیت • باونیت • بایل دونیت • بتافیت • برازیلیانیت • براسیت • براکس • برانریت • براووئیت • برتراندیت • برزلیانیت • بروسیت • بروکانتیت • برونزیت • برونیت • بریل • بریل طلائی • بلور سنگ • بنی توئیت • بودانتیت • بورنونیت • بورنیت • بوره • بوکوفسکیئیت • بولانژریت • بولئیت • بوهمیت • بیتونیت • بیسموت • بیسموتینیت • بیسمیت • بیکس بایئیت • بیندهیمیت • بیوتیت • باریتوکلسیت • بازیت • بتریوژن • برتیئریت • بلور سنگ • بوهمیت پ-د پ پاپاگوئیت • پارا راملسبرژیت • پالی گورسکیت • پتالیت • پتزیت • پراس یا پراز • پراوسکیت • پرهنیت • پروزوپیت • پریسئیت • پسیلوملان • پکتولیت • پلاتنریت • پلاتین • پلاژیوکلازها • پلاژیونیت • پلاسما • پلامبوگومیت • پلی بازیت • پلی هالیت • پنین • پورپوریت • پومپلیت • پیرارگیریت • پیرسئیت • پیروپ • پیروتیت • پیروفانیت • پیروکلر • پیرولوزیت • پیرومرفیت • پیریت • پیزانیت • پیکنیت • پراس • پروستیت • پلمبوژاروسیت • پلئوناست • پنتلاندیت • پوسن ژاکیت • پوولیت • پیروفیلیت ت تالک • تامسونیت • تانتالیت • تانزانیت • تائوماسیت • تترادیمیت • تترائدریت • ترمولیت • ترونا • تریپلیت • تریدیمیت هگزاگونال • تفروئیت • تلور • تنانتیت • توپاز • توربرنیت • تورت وئیتیت • تورکوآز • تورمالین • توریانیت • توریت • تورینژیت • توگتوپیت • تولیت • تیتانیت • تیرولیت • تیه مانیت • تیویامونیت • تنوریت ج جمسونیت • جیوه چ چرمیژیت • چشم پلنگ • چشم عقاب • چشم گربه د داتولیت • دانبوریت • دانموریت • داوسونیت • دراویت • دسکلویزیت • دل وکسیت • دمانتوئید • دمیکیت • دولومیت • دومورتیریت • دویلین • دیادوکیت • دیافوریت • دیسکرازیت • دیکیت • دیوپتاز • دیوپسید • دیکیت ر-ژ ر رالگار • رامسدلیت • راملسبرژیت • رآلگار • رمزیئیت • رنیریت • روبلیت • روبیس • روتیل • رودوکروزیت • رودونیت • روزازیت • رومئیت • ریپیدولیت ز زاراتیت • زبرجد هندی • زرنیخ • زرنیخ • زمرد • زنسیت • زوئیزیت • زیرکن • زینکنیت • زینوالدیت ژ ژادئیت • ژارگون • ژاروسیت • ژاکوبسیت • ژرسدورفیت • ژرمانیت • ژرمژوئیت • ژهلنیت • ژوردانیت • ژیپس • ژیپسیت • ژیسموندیت • ژوهانسنیت س-ع س ساپونیت • ساردوئین • ساژنیت • ساسولیت • سافیر • سافیرین • سانیدین • سپکولاریت • سپیولیت • سرپانتین • سروانتیت • سروزیت • سزبلیت • سکانینائیت • سلستین • سلمیاک • سلنیم خالص • سنارمونتیت • سنگ قولنج • سنگ نمک • سودومالاکیت • سیانوتریکیت • سیترین • سیدروناتریت • سیریلوویت • سیژنیت • سیکلریت • سیلندریت • سیلوانیت • سیلویت • سیلیمانیت • سینابر • سافلوریت • سمسیئیت • سودالیت • سیدریت ط طلا ع عقیق ف-گ ف فارماکوسیدریت • فارماکولیت • فرّی مولیبدیت • فرانکلینیت • فرانکئیت • فربریت • فسفوسیدریت • فسفوفیلیت • فناسیت • فوسژنیت • فیبروفریت • فیلیپسیت • فیروزه • فاسائیت • فلئوریت ک کابرریت • کاچولونگ • کارنوتیت • کازولیت • کاسیتریت • کاکوگزن • کالاوریت • کالکانتیت • کالکواستیبیت • کالکوپیریت • کالکوزین • کالکوفیلیت • کالومل • کامرریت • کانکرینیت • کرندون • کرنریت • کرنیت • کروسیدولیت • کروکوئیت • کروم دیوپسید • کرومیت • کروهنکیت • کریزوبریل • کریزوپراس • کریزوتیل • کریزوکل • کریزولیت • کریستوبالیت • کریولیت • کلرادوئیت • کلریت • کلریتوئید • کلسیت • کلوآنتیت • کلورآرژیریت • کلوستالیت • کلومبیت • کلینوپتیلولیت • کلینوکلاز • کلینوکلر • کلئوفان • کندرودیت • کنلیت • کهربا • کوارتز • کوارتز دودی • کوارتز گل صورتی • کوبالتیت • کوپروسکلودوفسکیت • کوپریت • کوپیاپیت • کوتناهوریت • کورن والیت • کورنالین • کورنروپین • کوریت • کوزالیت • کوکیمبیت • کولمانیت • کومینگتونیت • کونزیت • کوولین • کیاستولیت • کیزریت • کائولینیت • کوردیریت • کولمانیت • کارفولیت • کارنالیت • کامپیلیت • کاینیت • کونزیت • کیانیت گ گارنت • گارنیئریت • گالن • گاهنیت • گرافتونیت • گرافیت • گروسولار • گملینیت • گوتیت • گودموندیت • گوشنیت • گوگرد • گویازیت • گرینوکیت • گزانتوکنیت • گزنوتیم ل-ن ل لابرادوریت • لازوریت • لازولیت • لانژیت • لاوندولانیت • لپیدوکروسیت • لپیدولیت • لکوسافیر • لگراندیت • لودویژیت • لوزونیت • لوسیت • لومونتیت • لیبتنیت • لیدهیلیت • لیروکونیت • لیمونیت • لیناریت • لینئیت • لیوینگ ستونیت • لولینژیت م مارکارسیت • مارگاریت • مارماتیت • مالاکیت • متا-اوتونیت • متاسینابر • مترامیت • مزولیت • مس • مسلیت • مگنزیت • ملان تریت • ملیت • موردنیت • مورگانیت • مورنوسیت • موریون • موسکویت • مولیبدنیت • مونازیت • مونتموریونیت • میارگیریت • میرابیلیت، نمک گلوبر • میکروکلین • میکرولیت • میکزیت • میلاریت • میلریت • میمتیت • مینیولیت • مینیوم • میکا • متا توربرنیت • مگنتیت • منگانیت • میکروکلین • میلیلیت ن ناتروژاروسیت • ناترولیت • ناترون • ناکریت • ناگی آژیت • نپتونیت • نفریت • نفلین • نقره • نمالیت • نوزآن • نونترونیت • نیتروناتریت • نیجریت • نیکل • نیکلین و-ی و واریسیت • والانتینیت • وانادینیت • واولیت • ورتزیت • وردلیت • ورمیکولیت • وزوویانیت • وزیگنیئیت • ولاستونیت • ولتائیت • ولفونیت • وولّیت • وی ویانیت • ویتریت • ویتیکنیت • ویله میت • ولفرامیت • ویلیومیت ه هارموتوم • هالوتریکیت • هالویزیت • هالیت • هاوئریت • هائوئین • هدانبرژیت • هدیفان • هسونیت • هسیت • هلیو دور • هلیوتروپ • هماتیت • همی مورفیت • هوبنریت • هوپئیت • هوسمانیت • هولاندیت • هیاسنیت • هیالوفان • هیپرستن • هیدروزنسیت • هیدروفان • هیدرومگنزیت • هیروفسکیت • هدروشیت ی یدآرژیریت • یوواروویت • یوویت
کانی علوم طبیعت > زمین شناسی > کانی شناسی کانی عبارت از عنصر یا ترکیبات شیمیایی همگنی است که بطور طبیعی در زمین یافت میشود. ترکیب شیمیایی کانیها معین است، و معمولا متبلورند. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر کند. هر کانی دارای مشخصات ویژه و انحصاری مانند سیستم تبلور ، سختی ، کلیواژ ، جرم مخصوص ، رنگ و... میباشد. در بعضی از کانیها ، اتم بعضی از عناصر ساختمان بلوری قابل تعویض با اتمهای هم اندازه از عناصر دیگر میباشد. به عنوان مثال میتوان جانشینی آهن و منیزیم بجای هم در پیروکسنها را نام برد. تبلور معمولا کانیها بصورت اشکال منظم هندسی متبلور میشوند که به آنها بلور میگویند. بلور را میتوان به عنوان جسمی که دارای ساختمان اتمی منظم است، تعریف کرد. هرگاه بلور را بطور مداوم به قطعات کوچک تقسیم کنیم، به جایی میرسیم که دیگر قابل تقسیم کردن نیست. این جز کوچک غیر قابل تقسیم ، معمولا دارای شکل هندسی منظم است که اتمهای تشکیل دهنده بلور در رئوس ، مراکز سطوح ، وسط یالها و یا مرکز آن قرار دارند و به نام واحد بلور یا سلول اولیه خوانده میشود. هر جسم متبلور از پهلوی هم قرار گرفتن تعداد زیادی سلول اولیه تشکیل شده است که به نام شبکه بلور نامیده میشود. بسته به عناصر قرینهای که در سلول اولیه وجود دارد، اجسام متبلور را به 7 سیستم شامل سیستم مکعبی ، تتراگونال ، تری گونال ، هگزا گونال ، ارتورومبیک ، مونوکلینیک و تری کلینیک تقسیم میکنند. خواص عمومی کانیها سختی سختی را میتوان به صورت مقاومت کانی در برابر خراشیده شدن تعریف کرد. در کانی شناسی ، سختی یک جسم را با جسم دیگر میسنجند. طبق تعریف اگر جسمی ، جسم دیگر را مخطط کند از آن سخت تر است. برای سنجش سختی کانیهای مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کردهاند و سختی سایر کانیها را نسبت به آنها میسنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است. کانی تالک ژیپس کلسیت (فلوئورین آپاتیت ارتوز کوارتز توپاز کرندوم الماس درجه سختی 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 کلیواژ برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته میشوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده میشود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانیهای مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد. جرم مخصوص جرم مخصوص به علت ناخالصیهای موجود در کانی ثابت نیست و همیشه مقدار آن بین دو حد در نظر گرفته میشود. جرم مخصوص یکی از مشخصات مهمی است که توسط آن میتوان نوع کانی را مشخص کرد. رنگ رنگ کانیها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر میکند. بطوری که نمیتوان آن را جز مشخصههای اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل میشود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک میکند. جلا اشعهای که در سطح کانی منعکس میشود منظره ویژهای به آن میدهد که به نام جلای کانی خوانده میشود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشهای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم میشود. خواص مغناطیسی بعضی از کانیها دارای خواص آهنربایی طبیعیاند که کمک موثری در شناسایی آنها بشمار میرود. خواص شیمیایی از خواص شیمیایی کانیها نیز میتوان برای شناسایی آنها استفاده کرد. از جمله این خواص میتوان قابلیت انحلال کانی در آب و محلولهای شیمیایی ، تشکیل املاح با اسیدها و بازها و ... نام برد. انواع کانی از نظر نحوه تشکیل کانی اولیه یا درون زاد کانیهای درون زاد همان طور که از نامشان پیدا است، در درون زمین یعنی کیلومترها زیر زمین تشکیل شدهاند. ماده اصلی تشکیل دهنده کانیهای درون زاد و بطور کلی مادر همه کانیها جسم سیال خمیر مانندی است که به نام ماگما خوانده میشود. با توجه به نحوه تشکیل کانیهای مختلف از ماگما ، میتوان مراحل مختلفی برای تشکیل کانیها تشخیص داد که این مراحل شامل مراحل ماگمایی اولیه ، پگماتیتی ، پنوماتولیتیک و گرمابی است. کانیهای ثانویه یا برون زاد این کانیها از تغییر و تبدیل کانیهای اولیه یا درون زاد بوجود میآیند. کانیهای اولیه عموما در شرایط فشار و درجه حرارت بالا تشکیل شدهاند و به همین خاطر این کانی در شرایط سطح زمین که متفاوت با شرایط تشکیل آنها میباشد چندان سازگار نیستند. کانیهای اولیه برای سازگار شدن با شرایط سطح زمین ، خرد و تجزیه شده و به کانیهای ثانویه یا برون زاد تبدیل میشوند. فرآیندهای مختلفی همچون هوازدگی ، رسوبی و بیولوژیکی به تشکیل کانیهای ثانویه کمک میکنند. کانیهای دگرگونی تغییر مشخصات کانیها و سنگها در اثر حرارت و فشار ، دگرگونی نامیده میشود. در اثر دگرگونی کانیها ممکن است شکل بلورین اولیه خود را از دست داده و به شکل جدیدی متبلور شوند. البته تغییر تبلور کانیها در جهتی است که با شرایط جدید سازگار باشند. ضمن تغییرات دگرگونی ممکن است ترکیب شیمیایی کانیها نیز عوض شده و عناصری از ساختمان آن خارج و یا به آن وارد شوند. دگرگونی به سه نوع مجاورتی ، ناحیهای و حرکتی تقسیم میشود که درطی هر یک از این دگرگونیها کانیهای مختلفی بوجود میآید. انواع کانیها تاکنون سه هزار کانی در دنیا شناخته شده است. برای مطالعه آنها ابتدا باید به طریقی آنها را طبقه بندی کرد. اولین طبقه بندی نسبتا علمی کانیها را ابوعلی سینا ، دانشمند ایرانی انجام داده است. در این تقسیم بندی کانیها به چهار گروه اصلی سنگها و مواد خاکی ، مواد سوختنی ، نمکها و فلزات تقسیم میشدند. امروزه کانیها را بر اساس نحوه تشکیل ، ترکیب شیمیایی و ساختمان آنها طبقه بندی میکنند. بر اساس ترکیب شیمیایی و ساختمان داخلی کانیها میتوان آنها را به انواع زیر تقسیم کرد. کانیهایی که دارای اتم های آزاد بوده و شامل کانیهایی هستند که بطور آزاد و به شکل عنصر در طبیعت یافت میشوند. کانیهایی که از ترکیب کاتیونها با آنیونهای ساده تشکیل شدهاند و شامل سولفورها ، هالیدها و اکسیدها هستند. نامگذاری کانیها کانیها عموما اسامی ناآشنا دارند و تنها عده معدودی از آنها دارای نام ایرانی هستند. اسامی کانیها بر اساس یک سری ضوابط و قوانین بین المللی تعیین میشود که عبارتند از: نام عده زیادی از کانیها در واقع اسم محلی است که برای اولین بار در آنجا پیدا شدهاند و به انتهای نام منطقه پسوند ایت اضافه شده است. به عنوان مثال ایلمنیت از نام کوههای ایلمن واقع در اورال و تیرولیت از تیرول که محلی در اتریش است گرفته شده است. نام بعضی از کانیها از اصطلاحات خاص بعضی کشورها گرفته شده است. مثلا سافیر از اصطلاحات محلی هندوستان است. نام عده دیگری از کانیها از رنگ آنها در زبان یونانی گرفته شده است. مثلا هماتیت به معنی قرمز خونی، آزوریت به معنی آبی رنگ ، کلریت به معنی سبز رنگ و آلبیت به معنی سفید رنگ است. بعضی از کانیها نام خود را از خواص ویژهای که داشتند گرفتهاند. مثلا دیستن ، در زبان یونانی به معنی دارای «دو سختی» است. نام بعضی از کانیها مربوط به عناصر موجود در آنهاست. مثلا نیکلین دارای نیکل و کوپریت دارای مس است. نام بعضی از کانیها از اسم محققینی که آنها را برای اولین بار یافتهاند مشتق شده است. مثلا براگیت به نام کاشف آن «براگ» و بیرونیت به نام یابنده آن ابوریحان بیرونی و ... گرفته شده است. سیدامیرحسین نبی پور
آیا می دانید تقریبا یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد ؟
آیا می دانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند ؟
آیا می دانید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید ؟
آیا می دانید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیواکتیو تاثیری بر آنها ندارد ؟
آیا می دانید عقرب ها دو دشمن دارند که یکی از آن ها یک نوع سار و دیگری مگس است ؟
آیا می دانید تقریبا یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد ؟
آیا می دانید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند ؟
آیا می دانید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید ؟
آیا می دانید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیواکتیو تاثیری بر آنها ندارد ؟
آیا می دانید عقرب ها دو دشمن دارند که یکی از آن ها یک نوع سار و دیگری مگس است ؟
این سیاره دومین سیاره نزدیک به خورشید است و نزیک ترین سیاره به زمین و داغ ترین سیاره ی منظومه ی شمسی است،چون جو این سیاره مانند یک پتو عمل می کند و از آن جایی که خیلی جو غلیظی دارد گرمایی که از خورشید دریافت می کند را بیشتر در خود نگه می دارد در نتیجه بسیار گرم است. گرم بودن آن به حدی است که تحقیقات جدید نشان می دهد ارتفاعات سیاره زهره با شبنمی از جنس فلزات سنگین پوشیده شده است.
دمای سطح سیاره زهره در حالت طبیعی به اندازه ای است که فلز سرب در آن ذوب می شود.
این فلزات مذاب تبخیر می شوند و در ارتفاعات سیاره که دما کمتر است به صورت شبنم روی کوهها می نشینند. دانشمندان عقیده دارند براق بودن سطح زهره هم دقیقا به دلیل وجود شبنم همین فلزات سنگین است.
اگر در مدتی از سال(که در هر سال متغیر است) به زهره نگاه کنیم حتی از پرنورترین ستاره ی نیم کره ی شمالی هم پرنورتر است و حتی وقتی به پرنورترین حالت خود می رسد در روز هم قابل مشاهده است و اگر آن را با تلسکوپ نسبتا قوی مشاهده کنیم می بینیم که مانند ماه اهله دارد یعنی این که در طول مدت زمانی مشخص قطر آن از دید ما که در زمین ایستاده ایم تغییر می کند مثل ماه که بعضی وقت ها هلال و بعضی وقت ها قرصی کامل از آن مشخص است.
زهره یک بار در ۱۹ خرداد ماه ۱۳۸۳ سیاره زهره پس از ۱۲۲ سال مجددا از برابر خورشید گذشت و منظره ای زیبا از صف بندی سیارات در منظومه شمسی را به نمایش گذاشت. به این پدیده "گذر" می گویند.
شاید برخی از شما در اخبار شنیده باشید که مثلا امشب اختفای زهره و ماه رخ خواهد داد. یکی از پدیده هایی که در طول سال خیلی رخ می دهد اختفاء است. اختفاء زمانی رخ می دهد که از دید ناظر زمینی یک جسم آسمانی که در ظاهر بزرگتر است از مقابل جسمی که کوچکتر است عبور کند یعنی در مدت زمانی جسم کوچکتر پشت جسم بزرگتر پنهان خواهد شد.
یکی دیگر از رویدادهای نجومی که می تواند رخ بدهد مقارنه نام دارد. در این حالت مرکز خورشید و زهره (یا عطارد) و زمین در یک راستا قرار می گیرد به صورتی که زهره بین زمین و خورشید باشد. به این حالت مقارنه می گویند.
سیاره ی تیر یا عطارد
عطارد نزدیکترین سیاره به خورشید است. از اینرو ، دمای آن در روز به 400 درجه سانتیگراد میرسد. در این دما سرب هم ذوب میشود. شبها دما افت میکند و احتمالا تا 200 درجه سانتیگراد پایین میآید. عطارد جو ندارد و نمیتواند گرما را نگه دارد. از اینرو دمای شب و روز آن تفاوت زیادی باهم دارند. یک بار چرخش آن به دور خود 59 روز و یک بار گردش آن به دور خورشید 88 روز طول میکشد. مدار عطارد کاملا به شکل بیضی است و در نتیجه فاصله آن از خورشید بین 47 تا 69 میلیون کیلومتر تغییر میکند.
تیر(یا عطارد)، Mercu]y اندکی از ماه بزرگتر تير تندروترين سيارهٔ سامانه خورشيدي است كه با سرعتي حدود ۴۸ كيلومتر در ثانيه،هر۸۸ روز يك بار خورشيد را دور مي زند.از اين رو سياره اي گريزپاست كه ديدنش آسان نيست و به همين دليل است كه شايد،ايرانيان باستان آنرا "تير" ناميده و در يونان "مركوري" يا "پيك خدايان" لقبش داده بودند.
"مركوري" در ادبيات افسانه اي يونان و روم،خداي سخن وري و نويسندگي و "عطارد" در ادبيات فارسي و عربي،"دبير فلك" نيز خوانده شده است.
سیاره عطارد (سیاره تیر) با فاصلهٔ ۵۷ ميليون و ۹۲۴ هزار كيلومتري،نزدیکترین سیاره منظومه شمسی به خورشید است و كم ترين مسافتي كه با زمين پيدا مي كند،به ۸۰ ميليون كيلومتر مي رسد. به خاطر نزدیکی این سیاره به خورشید اگر در طرف رو به خورشید آن (بخشی که روز است) قرار بگیرید به راحتی در دمای ۴۶۵ سانتیگراد پخته خواهید شد و به علت حرکتی وضعی آرامش اگر در طرف شب آن قرار بگیرید آن قدر سرد خواهد شد که در دمای ۱۴۸- سانتیگراد به راحتی مرگ را بر اثر یخ بستن تجربه میکنید.گردش وضعي اين سياره،حدود دو ماه طول مي كشد و از اين رو،گرم شدن آن در روز و سرد شدنش در شب ديرپاست.
حفره های کوچک ویا بزرگ بسیاری در سطح سيارهٔ تير دیده می شود که حکایت از برخورد شهاب سنگ کوچک و بزرگ دارد البته قطر برخی از دهانه ها به ده ها کیلومتر می رسد. برخی از این دهانه ها محل خروج مواد مذاب است که امروزه با سنگهای مذاب پر شده اند و مانند کوه های آتشفشانی هستند.به خاطر دهانههای آتشفشانی و آبگیرها خیلی شبیه کره ماه است. دانشمندان تصور میکردند که فعالیتهای آن مانند کره ماه است. اما اکنون میدانیم که سیاره عطارد با کره ماه بسیار متفاوت است.تير همچون ناهيد و ماه،حالت هاي گوناگوني از هلال تا قرص كامل را به خود مي گيرد.قرص كامل،چون در آن سوي خورشيد است ديده نمي شود.اما اشكال هلال و نيمهٔ آن به هنگام جلوه هاي شرقي و غربي،مشاهده مي گردند.
سیاره عطارد قمر ندارد. عطارد،کوچکترین سیاره منظومه شمسی است.نيروي جاذبه اين سياره كم و داراي جو ناچيزي است كه ۹۸٪ آن از هليم و بقيه از هيدروژن،اكسيژن و سديم ساخته شده است.بادهای خورشیدی به شدت به عطارد میدمند و این میرساند که تقریباً هیچ هوایی در آن وجود ندارد.
اين سياره نيز،مانند سياره زهره بين زمين و خورشيد قرار گرفته و به خاطر اين ويژگي،حالاتي را كه "گذر"،"جلوه هاي شرقي و غربي" و... ناميده مي شوند،به وجود مي آورد.
عطارد نزدیکترین سیاره به خورشید و نیز کوچکترین سیاره خاکی است. هر سال در حدود سه بار به عنوان ستاره درخشان شامگاهی در نزدیکی افق غروب خورشید و نیز به عنوان یک ستاره صبحگاهی ظاهر میشود. بخاطر سرعت کم آن نسبت به زمین از لحاظ افسانهای ، خدای روشنی نامیده شده است. در مواقعی ، عطارد در درخشندگی شبیه زهره میشود، اما معمولا بواسطه درخشندگی همسایهاش ، خورشید ، ناپدید میگردد.
جاذبه سطحی عطارد به قدری ضعیف است که قادر به نگهداری ذرات اطراف خود نیست. در نتیجه عطارد تقریبا فاقد جو است. چگالی فضایی اطر اف عطارد حدود 1000 میلیارد برابر کمتر از چگالی جو زمین است.
شعاع عطارد 24400 کیلومتر است. جرم آن 33x1023kg میباشد که از اختلالات گرانشی بر روی فضاپیما محاسبه شده است. عطارد هیچ قمر طبیعی ندارد. چگالی متوسط آن 5420 کیلوگرم بر متر مکعب میباشد که نظیر یک سیاره خاکی است، اما برای اندازه عطارد زیاد است. از آنجا که گرانش کلی عطارد کمتر از زمین است (فشردگی آن کمتر است)، اما چگالی حجمی آن در حدود چگالی حجمی زمین میباشد، لذا باید در برگیرنده مقدار بیشتری از فلزات باشد.
حدس میزنیم که در داخل عطارد یک گوشته صخرهای و یک هسته بزرگ فلزی (شاید نیکل و آهن) وجود داشته باشد. عطارد هوا ندارد. در آن ، پس از سپری شدن روز بیدرنگ شبی سرد فرا میرسد. از اینرو ، سطح آن در نتیجه فرسایش تغییر نمیکند. طی هزاران میلیون سال ، سطح عطارد مورد اصابت خرده سنگهای فضایی قرار گرفته است. به علت این بمباران مداوم اکنون سطح سیاره پر از گودال است. کف گودالها پوشیده از گرد و غباری است که از متلاشی شدن این خرده سنگها بهوجود آمده است.
درسال 1974 میلادی (1353 شمسی) سفينه ي فضايي مارينر10 از کنار عطارد گذشت. مارینر 10 یک میدان مغناطیسی ضعیف سیارهای را با شدتی در حدود 220nT ، 1nT=10-9T آشکار کرد. اگر چه این مقدار کوچک است. ولی برای قطع مغناطيس در بادهای خورشیدی کافی است. در اینجا میدان مغناطیسی ، ذرات باردار (اکثرا پروتونها) را از باد خورشیدی اطراف سیاره منحرف میکند.
به نظر میرسد که میدان عطارد یک دوقطبی باشد که کم و بیش با محور چرخش سیاره ، در یک امتداد قرار گرفته است. دراین صورت ، بطور کلی میدان مغناطیسی عطارد شبیه میدان مغناطیسی زمین ولی ضعیفتر از آن است. حضور یک میدان مغناطیسی و همچنین چگالی زیاد سیاره دلالت بر آن دارد که عطارد مانند زمین دارای یک هسته فلزی است که عمدتا از آهن و نیکل تشکیل شده است. به نظر میرسد که این سیاره همانند یک آهنربای دائمی است. میدان مغناطیسی زمین صدبار شدیدتر از میدان مغناطیسی عطارد است.
اندازه سیاره ی عطارد نسبت به زمین